، تهران , (اخبار رسمی): هر سازمانی با صرف منابع مالی و سرمایههای انسانی و داشتن اطلاعات و دانش فنی به تولید خدمت و محصولی مبادرت میورزد که اگر این سازمان مشتریانی پیدا کند تا بتواند محصول خود را یک بار به او بفروشند و رضایت او را به طوری جلب کند که خرید خود را تکرار کرده و دیگران را نیز ترغیب به خرید کنند، سازمان به سودآوری میرسد و امکان ادامه حیات خواهد داشت، در غیر این صورت، دچار ورشکستگی و انحلال خواهد شد.
تبلیغات یکنواخت و کسلکننده در سرتاسر چرخه عمر محصول از دیگر مشکلات تبلیغ به شمار میرود؛ به طوریکه چاپ یک بروشور کاغذی و نشرCD، کاتالوگ و راهاندازی سایت اینترنتی بدون کوچکترین تغییری موجبات دلزدگی مخاطبان را به همراه خواهد داشت
شناساندن محصول یا خدمت که یکی از وظایف و خروجی سازمان است به تبلیغات نیاز دارد. این تبلیغ ابعاد مختلفی را میطلبد تا اثربخش شود که متاسفانه در شرکتها و بنگاههای اقتصادی ما کمتر به آنها توجه میشود. در اینجا به برخی از مشکلات تبلیغات اشاره میشود:
1) در سازمانهای ما خصوصا بنگاههای کوچک خصوصی یک مدیر معمولا به تنهایی چندین مسئولیت شامل مسئولیت اجرایی، مالی، بازرگانی، فنی و فروش را یکتنه به عهده میگیرد و غالبا تحصیلات مدیران ارشد یکی از رشتههای فنی است که از موارد فوق فقط شامل موارد فنی میشود، با این حال مدیران ارشد سازمانها اغلب با تحصیلات فنی مسئولیت سیاستگذاری و تدوین استراتژی و اجرای آنها را به عهده میگیرند و گستردگی مسئولیتها و عدم برخورداری از دانش فنی همه آنها و توسل به تجربه دیگران و آزمون و خطا منجر به ناتمام ماندن بسیاری از اقدامات سیاستگذاری و اجرایی و نیز انجام مقطعی امور و اتلاف منابع مدیریتی میشود.
2) عدم وجود شرکتهای قدرتمند تبلیغاتی در ایران از مشکلات این صنعت محسوب میشود. اغلب کارکنان شرکتهای تبلیغاتی موجود تحصیلات غیرمرتبط دارند! در صورتی که مدیران یک شرکت تبلیغاتی حداقل باید ترکیبی از کارشناسان بازرگانی، بازاریابی، جامعهشناسی و روانشناسی باشند و تصمیمات اخذشده توسط گروه فوق را کارشناسان گرافیک و طراحی و کامپیوتر از قوه به فعل تبدیل کنند.
3) مدیران ارشد سازمانها متاسفانه انتظارات صحیحی از تبلیغات ندارند و تصورشان این است که بدون تحقیقات بازار و با تبلیغات میتوان به یک اسکیمو یخچال فریزر فروخت یا از 10 دلار موجودی 9 دلار به تبلیغات اختصاص داد و دقت نمیکنند که مهمترین کار تبلیغ، فقط شناساندن وجود محصول یا خدمت است نه فروش آن، خصوصا در بازار صنعتی که تعداد خریداران نسبت به بازار غیرصنعتی ناچیز است پارامترهای بسیاری از قبیل کیفیت، قیمت، صرفهجویی در مصرف انرژی و شرایط پرداخت و گارانتی و ... در کنار تبلیغات منجر به انجام عمل فروش میشود.
4) عدم اطلاع مدیران صنایع از روشهای مختلف، اثربخش و استفاده تقلیدی از صنوف غیرمرتبط که اغلب عبارتند از شرکت در یک نمایشگاه باربط یا بیربط و ارائه هدایای مختلف شامل جاکلیدی، خودکار و ... بین بازدیدکنندگانی که هیچ تناسبی با صنعت مذکور ندارند و نهایتا در پایان سال نیز یکسری سررسید و کارت تبریک را بین مشتریان قبلی که این شرکت را میشناختهاند و اغلب قرار نیست در آینده خریدی داشته باشند با هزینههای گزاف توزیع میکنند، غافل از اینکه او به طور همزمان 50 سررسید مختلف دریافت کرده و سررسیدی را که از همه شکیلتر و گرانبهاتر بوده انتخاب و بایگانی میکند و بقیه را به عنوان دفتر یادداشت در اختیار دیگرانی که مشابه بازدیدکنندگان نمایشگاه هستند قرار میدهد.
5) عدم وجود تبلیغات مستمر از دیگر مشکلات بازار ایران است. شرکتهایی که از فروش خوبی برخوردارند، از حجم تبلیغات خود میکاهند و به محض کاهش در فروش اقدام به تبلیغ میکنند، غافل از اینکه تبلیغ نیاز به بستر و زمان مناسب دارد، به همین جهت باید از یک استراتژی مدون و جامع و مستمر برخوردار بود و حتی در زمستان کولر را تبلیغ کرد، زیرا تبلیغ، سرم یا آمپول نیست که به محض تزریق عمل کرده و اثربخش باشد.
6) عدم لحاظ تبلیغات در بودجهبندی. اغلب هزینههای تبلیغاتی شرکت با نظر مستقیم مدیرعامل و به طور موردی و بدون بررسی نوع و میزان اثربخشی و عدم پایش پرداخت میشوند و مدیرعامل غالبا در تصویب و اجرای تبلیغ نقشی مستقیم دارد.
7) عدم توجه به وجوه تبلیغ و تمایز آن برای ارائه در بازارهای مختلف. برای اینکه یک تبلیغ اثربخش باشد، حداقل باید سه وجه آن بهدقت بررسی و انتخاب شده باشد. از وجوه تبلیغ یکی وجه احساسی آن است، با وجود این وجه، مخاطب نظرش به مشاهده جلب میشود که اگر سایر وجوه آن ضعیف باشد، مخاطب به عنوان بیننده تبلیغ را دیده و عبور میکند و توجهی صورت نمیپذیرد و در این مورد اگر سوژهای در یک تبلیغ مناسب باشد دلیل نمیشود که در سایر طرحها نیز مناسب به نظر برسد. دیگر وجه تبلیغ وجه اخلاقی است. میدانیم که صداقت در تبلیغ از ارکان اثربخش به شمار میرود، به طوری که مخاطب پس از استفاده از کالا یا خدمت عملا پیام تبلیغ را بدون کم و کاست تجربه کرده باشد، مثال بسیار ساده اینکه صندوقدار یک پیتزافروشی به خریدار اعلام میکند که «پیتزای شما تا 10 دقیقه دیگر آماده میشود»، ولی عملا 15 دقیقه طول میکشد. خریدار از ادعای صندوقدار تجربه مثبتی ندارد، ولی اگر صندوقدار عنوان میکرد که 20 دقیقه دیگر حاضر میشود، ولی پس از 15 دقیقه تحویل میداد، تجربه خوبی در ذهن خریدار حک میشد و جالب اینکه در هر دو مورد ظرف 15 دقیقه پیتزا تحویل شده است. وجه سوم وجه عقلی یک پیام تبلیغی است؛ بدین معنی که وجوه تمایز و مزایای رقابتی محصول و برتریها شامل کیفیت و خدمات و قیمت و ... به وضوح به مخاطب منتقل شود، زیرا مخاطب همواره در حال مقایسه است، مواردی که ما به عنوان مزیت رقابتی خدمت یا محصول خود به مشتری معرفی میکنیم باید برای او به سادگی قابل لمس و مقایسه با رقبا باشد، به طوری که ادعای ما در مورد کالا و خدمات واضح، روشن، شفاف و غیرمبهم بوده و بهسادگی اطلاعات مزیتی را در ذهن مخاطب حک کند.
8) از دیگر مشکلات در زمینه تبلیغ، عدم توجه به تبلیغات در بازارهای گوناگون است. اگر بازار را به بازار مصرفی و صنعتی تقسیم کنیم، خریداران بازار مصرفی از لحاظ جمعیت بسیار زیادند و از لحاظ ترکیب شامل خانمها و نوجوانان هستند که خریدشان اکثرا تحت تاثیر عوامل فرهنگی و وجه احساسی تبلیغ است، ولی خریداران بازارهای صنعتی غالبا آقایان بوده و بر اساس وجوه عقلی و غیراحساسی تبلیغ تحت تاثیر قرار میگیرند و عوامل اقتصادی و سیاسی و جنبههای بهرهوری و صرفهجویی در خرید آنها نقش بسزایی دارد. با توجه به ترکیب و جمعیت مخاطبان بازارها، رسانههای مورد توجه بازار مصرفی میتوانند رسانههای جمعی با محتوای شعر و طنز باشند، ولی این اتفاق هیچگاه در بازار صنعتی میسر نیست، زیرا جلسات چهره به چهره، برگزاری همایش و ارسال نامه و فکس و نیز سایت تخصصی و CD کاتالوگ، میتواند موثرترین شیوه در مقابل هزینههای صرفشده باشد.
9) تبلیغات یکنواخت و کسلکننده در سرتاسر چرخه عمر محصول از دیگر مشکلات تبلیغ به شمار میرود؛ به طوریکه چاپ یک بروشور کاغذی و نشرCD، کاتالوگ و راهاندازی سایت اینترنتی بدون کوچکترین تغییری موجبات دلزدگی مخاطبان را به همراه خواهد داشت.
10) آخرین موردی که به عنوان مشکل تبلیغ در ایران مطرح است، نه تنها شامل بازار صنعت بلکه شامل بازار مصرف نیز میشود. با توجه به بعد اخلاقی تبلیغ که اشاره شد، صداقت یکی از ارکان پیامهای تبلیغی است. در صورتی که مخاطب پس از استفاده از محصول یا خدمت به صحت پیام تبلیغ نرسد آنرا به عنوان یک دروغ در ذهن خود ثبت میکند و در صورت تکرار این تصاویر ذهنی منفی، مخاطب دچار نگرش منفی به کل مقوله تبلیغات میشود و پیامهای تبلیغاتی را دروغی بیش نمیداند. کشور ما نیز به علت غیرعلمی بودن صنعت تبلیغات دچار این مشکل شده است.
منبع : وبسایت برندتک
### پایان خبر رسمی