، تهران , (اخبار رسمی): در ادامه متن مصاحبه با فراز قورچیان آمده است که در آن به پرسشهای شخصی و تخصصی در رابطه با شغل و زندگی خود پرداخته است. مطالبی که در این مصاحبه مورد بررسی قرار گرفته، عبارت است از؛ مشخصات فردی، چگونگی شکل گیری گروه آموزشی من حقیقی، عنوان آموزهها و دورهها و... .
فراز قورچیان در ابتدا خود را معرفی کرد. وی متولد 29 اسفند سال 1365 در تهران است و در چند رشته به تحصیل پرداخته است؛ کاردانی شهرسازی، مهندسی و لیسانس شهرسازی. وی بعد از تحصیلات در رشتهی شهرسازی، وقت خود را صرف مطالعه در شاخههای مختلف روان شناسی کرده و بعد از وارد شدن در شاخههای مختلف روان شناسی، زندگی وی وقف خودشناسی، معنا و روان شناسی شده است.
وی در دوران دبیرستان در رشتهی ریاضی، فیزیک و در مدرسهی محمود افشار تحصیل کرده است. به گفته وی این مدرسه فاقد حفاظ بوده و به خاطر فراز حفاظ برای آن در نظر گرفته شده است. وی فردی کوشا در درس بود اما نمره انضباط پایینی داشت.
فراز قورچیان در پاسخ به این سول که از چه سالی وارد مسیر معنا و معنویت شده است، گفت: «نمیتوانم بگویم از کی وارد مسیر معنا شدم به این دلیل که از 6 سالگی این گم بودن و گمگشتگی را درونم داشتم یعنی طلب و تمایلی در من بود. وقتی به مهدکودک میرفتم مانند بچه های دیگر از بازی کردن، رضایت نداشتم چون میدانستم که زندگی فقط و فقط همین بازی کردنها نیست. همیشه اطرافیان با من دعوا داشتند که چرا من بیشتر از آنها میدانم و میخواهم و به خاطر همین از مهدکودک اخراج شدم. همیشه دوست داشتم سفر به درون و خودشناسی را تجربه کنم.»
وی در مورد دلیل اخراج شدنش گفت: «اخراج شدم چون بازیهای من با بچهها مطابق میل مربیهای مهدکودک نبود. در خونه هم بالطبع اختلافات خاص خود را با خانواده داشتم. شاید بتوان گفت از آن موقع در مسیر معنا قرار گرفتم، از آنجایی که من از مهدکودک اخراج شدم، داستان زندگیم تغییر کرد. جستجوی من خیلی بیشتر شد، جایی بند نبودم، قسمتهایی با آشوب و شیطنت و شلوغیهای زیاد همراه بود و آن موقع بود که در مسیر معنا و معنویت قدم برداشتم.»
«در سن هشت سالگی فیلمهای تخیلی و ماورایی نگاه میکردم. پدرم یک کتابخانهی خیلی بزرگ داشت و من از بین آن همه کتاب، دوست داشتم کتاب سفر به ماورا را بخوانم و تمرینهاش را انجام دهد.
آن موقع هم میدانستم یک چیزی ورای این ماده و مادیات است، یک چیز ماورایی که من حس کرده بودم. همین انجام تمرینها باعث شد من وسواس فکری خیلی شدیدی پیدا کنم، اضطرابهای خیلی شدید داشتم و در مدرسه هم درک نمیشدم و من را پیش روان پزشک میبردند و به من دارو میدادند و اما من قرصها را مصرف نمیکردم.
من فهمیدم که چیزهای دیگری در این دنیا وجود دارد ولی اگر بخواهم دارو مصرف کنم، نمیتوانم قدم در این راه بذارم چون من فهمیده بودم خیلی چیزها درون خودم است که اول باید بتوانم آنها را تحت کنترل خود بگیرم. یک سری غرایز مثل نفسم، شهوتم، نیروی جنسیام، طمع، خودخواهیام، غرورم، ترسها، هم وابستگی و.....باید میتوانستم روی این ابعاد درونی کار کنم اما نتوانسته بودم. من دوست داشتم یک رهایی دائمی را تجربه کنم و به خاطر همین با وجود هزاران مقاومت در مسیر، پا گذاشتم در عرصهی معنا.
یک دوست وارد زندگی من شد که وی (آرش دکتر)، قیافهی عجیبی داشت و من را با مکتبی به نام پیشگویی آسمانی از (جیمز ردفیلد) آشنا کرد که در آن کتاب از ((همزمانی)) میگفت. اینجا 18 سالگی من بود؛ اوج شرارت و هیجانات منفی رو تجربه کردم و شروع قدمهای جدی من برای معنویت بود. جدیترین قدم اینجا بود. البته که قبل از آن در مراسم و مناسک مذهبی تجربههایی معنوی داشتم اما قدم معنوی که خودم بخواهم به طور جدی شروع کنم در سن 18 سالگی اتفاق افتاد و آنجا بود که باید با خودم رو به رو میشدم، با خود واقعیام.»
وی در مورد اینکه برای کنار گذاشتن گذشته چه کارهایی انجام داده است، گفت: «حقیقت این است که هنوز من گذشته را کنار نگذاشتم یعنی من موهبتهای گذشته را دارم و با آنهازندگی میکنم. نمیتوان فراز قورچیانی را که هزاران نفر از وی کمک میگیرند و یکی از نقشهای وی کوچ یا مربی است، گذشته خود را کنار بگذارد، خاصیت اصلی وی به همان گذشته است یعنی به خاطر تمام زخمها، اضطرابها، ترسها، دردها، تاریکیها و گمگشتگیها است الان اینجا نشستم.»
هر آن چه که امروز اتفاق میافتد ماحصل آن چیزی است که در گذشته اتفاق افتاده است. گذشته یک گنج است. مردم اکثراً میخواهند گذشته را فراموش کنند و کنار بگذارند در صورتی که این کار غلط است. گذشته پر از موهبت است پس وقتی گذشته بررسی میشودی، متوجه خواهی شد که چه گذشتهی هیجان انگیزی داشتهای و از چه مراحلی گذر کردهای. من گذشته رو واقعاً کنار نگذاشتهام.
فراز قورچیان در پاسخ به این سوال که مسیر زندگی خود از گذشته تا به امروز را چگونه توصیف میکند، گفت: « داستان هیجان انگیز.
یک داستانی که مطمئن هستم هر کس آن را بخواند خسته نشود به خاطر اینکه خیلی فراز و فرود داشتم. میتوانم این داستان را به دو قسمت تقسیم کنم؛ یک قسمت که به طور جدی در عرصهی معنا قدم برداشتم و اتفاقاتی که افتاد و مسیری که قبلش بود و آن هم خیلی خارق العاده است. خارق العادهتر از همهی اینها، کار خداست که این دو تا قسمت از زندگی من را به هم وصل کرد. یعنی اگر بخواهم تشبیه کنم خیلیها هستند که گذشتهی خارق العادهتری دارند، خیلیها هم هستند آیندهی خارق العادهتری دارند.»
وی در مورد تعبیری که از رویا دارد بیان کرد: « تعبیر من از رویا چیست؟ رویا هر آن چیزی است که احساس میکنید به خاطر آن به این دنیا آمدهاید. انسانها میتوانند رویاهای مشترک داشته باشند ولی در آن رویای مشترک هم حریم خصوصی دارند پس رویا مختص به تو است. من با یکی از همکارام حرف زدم و به وی گفتم که رسالت من چیست؟ و گفت رسالت تو در دنیا همین راهبری است. به وی گفتم رسالت تو چیست؟ گفت رسالت من این است که تو را به رسالتت برسانم. قشنگ است، هر دو رویا داشتیم اما رویای وی با رویای من متفاوت بود.
حالا رویای من برای آینده چیست؟ وقتی المپیک میشوداز همه جای دنیا شرکت میکنند و در آن کشور هستند. رویای من برای معنا و معنویت این است که مردم در مراسمهای دسته جمعی به صورت مشترک شرکت کنند درست مثل المپیک. رویای من حقیقی این است که مردم در دورههای بزرگ خودشناسی شرکت کنند.»
گروه آموزشی (من حقیقی) از کجا شکل گرفت؟
فراز قورچیان در پاسخ به این سوال گفت: «من حقیقی از چند قسمت در زندگی من شروع به شکل گیری کرد؛ گروه آموزشی من حقیقی از آن روزهایی شکل گرفت که فردی سخنران به دبیرستان محمود افشار میآمد و آن موقع 14 ساله بودم. پایهها از آن روزها شروع شد که من دوست داشتم سخنران شوم و سخنرانی کنم البته این زمینه و کاری که الان در حال انجام آن هستم با کاری که آن فرد سخنران انجام میداد متفاوت است. من بعد از اینکه همایش و سخنرانی تمام شد در مدرسه دویدم دنبال آن آقا و از پشت ماشین یک کتاب به من داد و گفت: «تو خیلی موفق خواهی شد.»
من حرف وی را باور کردم اما دو سال بعد از مدرسه اخراج شدم. من موفق نشدم اما پایههای موفقیت من در حال شکل گیری بود یعنی من باید آن سقوط را تجربه میکردم و پایههای من حقیقی دوباره موقعی شکل گرفت که من در انجمنها عضو شدم که برای رهایی از هم وابستگی بود و آنجا جز رهبرهای قوی شدم و سالها برای مردم در گمنامی کلاس برگزار کردم و خالصانه بود. پایه ها از آنجا شکل گرفت و یک روز در بازار تصمیم گرفتم که کار نکنم، دچار ورشکستگی مالی شده بودم. به یاد دارم که برای مجلهی موفقیت ایمیل زدم که میخواهم مقاله بنویسم و آنها خوشحال شدند و در مجله 2 صفحه به من اختصاص دادند و من شروع کردم به نوشتن و برند من حقیقی آن موقع شکل گرفت.
من فکر میکنم پایه من حقیقی به صورت حرفهای از انجا شکل گرفت که در قزوین یک موسسه بود که شروع کرد به برگزار کردن کلاس و من در آن روزها با فردی همکاری میکردم، ادمین کانالم بود. شروع به حرکت کردم و کم کم، کلی آدم در کنارم قرار گرفت و یواش یواش کار من حرفهایتر شد.»
دورههای آموزشی که تا الان برگزار کردید تحت چه عنوانهایی بودند؟
فراز قورچیان گفت: «آموزشهای زیادی را به صورت کارگاه، همایش، سمینار، وبینار، دورههای بلند مدت و کوتاه مدت، برگزار کردیم با عنوانهای مشیت الهی، ذهن ثروتمند، رهایی از مقاومت، از وابستگی تا شفا، رفتار جراتمندانه، جهش و رشد، راهبری نیروی جنسی، احساس ارزشمندی، عزت نفس، معنای رابطه، رابطه-آگاهی، انسان در جستجوی معنا، هوش معنوی و شفای زخمها و حتی این دورهها به شکل بستههای آموزشی در گروه تدوین شدند تا همهی مردم بتوانند بهرهی لازم را ببرند.»
الگوی شما در معنویت کیست؟
وی ادامه داد که: «در معنویت الگویی ندارم چون معنویت الگو ندارد. معنویت، معنویت است؛ خاص. احساس میکنید چیزایی وجود دارد که فقط شما میفهمید، احساس برای تو به وجود میآید. وین دایرخیلی بهم کمک کرد و از آموزههای گاندی خیلی کمک گرفتم و یک آدم معنوی دیگه که الان توی ایران نیست، خیلی ازش کمک گرفتم.»
برای افرادی که در حال خواندن گفتههای شما هستند، چه پیشنهادی دارید؟
فراز قورچیان در پایان گفت: «پیشنهادم این است که اگر در حال خواندن این مطلب هستید از همین الان که مطلب تمام شد آموزهها رو شروع کنید. هر یک ساعتی که عقب بندازید، عقب خواهید بود. وقتی میبینید فردی در سن و سال من، انقدر جدی در مورد معنویت حرف میزند پس چیزی دیده و چیزی درک کرده و میداند و میتونست با وجود تجربههایی که دارد الان اینجا نباشد و جای دیگری باشد.»
### پایان خبر رسمی