اطلاعات تماس
[نمایش اطلاعات]
کد: 13971101342159704

گفت‌وگو با مجید حبیبی نویسنده کتاب صدابازیگر

و نه تنها صداست که می‌ماند

کد: 13971101342159704

https://goo.gl/EtwJUA

، (اخبار رسمی): مجید حبیبی متولد نهم دی‌ماه 1360 تهران، محله شاه آباد و اصالتا اهل سنندج، استان کردستان، دارای مدرک لیسانس مدیریت فرهنگی از دانشگاه سوره، اوایل دهه 80 وارد حرفه دوبلاژ شد. سال گذشته کتاب صدابازیگر او منتشر شد که بهانه خوبی برای پاسخ به خیلی از سوالات مشابه علاقه‌مندان بعد از 7 سال طفره از مصاحبه شد.

و نه تنها صداست که بماند
و نه تنها صداست که می‌ماند
و نه تنها صداست که بماند
و نه تنها صداست که می‌ماند
و نه تنها صداست که بماند
و نه تنها صداست که می‌ماند

بالاخره بعد از حدود 7 سال گریز از مصاحبه مجید حبیبی، یک مصاحبه کوتاه داشت. اوایل امسال در خصوص عدم تدریسش در آموزشگاه‌ها از او سوال شده بود و اینکه چرا حاضر نشده تا الان در آموزشگاه‌ها و مراکز تحصیلی مرتبط با حوزه دوبلاژ و گویندگی مشغول به تدریس شود و این که چرا مدام از تدریس طفره می‌رود. در این مصاحبه او به این سوالات پاسخ داده است. 

مجید حبیبی متولد نهم دی ماه 1360 تهران در محله شاه آباد و اصالتا اهل سنندج در استان کردستان است. دارای مدرک لیسانس مدیریت فرهنگی از دانشگاه سوره است.

پیش از شروع به فعالیت حرفه‌ای در حوزه صدا، از کودکی به فراگیری ورزش‌های رزمی مشغول بوده و دو قهرمانی کشور هم در رشته ووشو در سال 79 و 80 کسب کرده و همینطور در همان سال‌ها به مربیگری و داوری در این رشته هم مشغول بوده تا اوایل دهه 80 که وارد حرفه دوبلاژ و بازیگری با صدا می‌شود. سال گذشته هم کتاب صدابازیگر از او منتشر شد که بهانه خوبی است برای مصاحبه و پاسخ به خیلی از سوالات مشابه علاقه‌مندان.

هنوز ورزش می‌کنید؟

- متاسفانه خیر، به خاطر آسیب‌های پیاپی در ناحیه کمر، پارگی مینیسک و ساییدگی استخوان و همین‌طور در رفتگی‌ها و شکستگی‌های متعدد در مفاصل، دندان‌ها، بینی، سر الان سال‌ها است فقط آب درمانی می‌کنم و گاهی پیاده روی (با خنده) مبر ز این سر طاس گمان به عمر دراز ، جوان ز حادثه‌ای به تخته گاز می‌رود و می‌پیچد و جاده اما نه گاه و بیگاهی.

چرا وارد عرصه دوبلاژ شدید؟

-  در ابتدا ناخواسته وارد حرفه دوبلاژ شدم، مشاغل خیلی متفاوتی را مد نظر داشتم، نسبت به این حرفه اما سرنوشت اینطور رقم خورد. از سن بلوغ ناگهان صدام یک اکتاو بم شد شاید حتی بیشتر (با خنده). از کودکی هم علاقه‌مند به دیدن فیلم بودم، هر چند ژانر فیلم‌ها به سن و سالم اصلا نمی‌خورد اما در سنین دبستان و حتی پیش از آن بارها و بارها فیلم‌هایی مثل پدر خوانده، دسته سیسیلی‌ها، وسترن‌ های اسپاگتی، سری فیلم‌های جیمز باند، قیصر، کندو، طوقی و صدها فیلم مطرح دیگر از سینمای ایران و جهان را می‌دیدم که اکثرا هم در آن روزگار فیلم‌های دوبله شده از سال‌های طلایی دوبلاژ ایران بودند. داخل پرانتز عرض کنم هر چند الان هم ذائقه تماشای فیلمم به خصوص همراه با ژانر معنایی، انتزاعی و فلسفی است و مثل گذشته کمتر انیمیشن می‌بینم ولی لذت دوبلاژ خلاقانه و هنری در انیمیشن را بسیار بی‌رقیب می‌دانم و فیلم بلند رئال را به دلایل خارج از گفت‌وگو دوبله‌اش را این سال‌ها جایز نمی‌دانم، پرانتز بسته.  خیلی از دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها را حفظ می‌شدم. در جمع‌های مختلف که بودم شروع به تعریف و بازی دیوانِلوگی فیلم‌ها می‌کردم، این اصطلاح مسخره دیوانِلوگی همین الان سر هم شد تو ذهنم یعنی یک جورایی دیوانه‌وار قطار قطار پشت هم با تیپ‌های مختلف دیالوگ می‌گفتم  که برای اطرافیان جالب بود، سنم کم بود، آن موقع خیلی مسخره و لودگی به نظرم نمی‌آمد، الان شاید دیگر به ندرت همچین کاری بکنم ولی جرقه‌هایش از همان ساده-بازیگری‌های کودکی و نوجوانی نشات می‌گیرد. گاهی یک فیلم را کامل دو ساعت بازی می‌کردم. این شیرین کاری‌ها ناغافل انجام می‌شد با آب و تاب‌های مختلف تا سال اول دانشگاه که دوستی پیدا کردم به نام هوشمند مشایخی که اصرار را از حد گذراند که باید بیایی به سازمان صدا و سیما برویم برای تست دوبلاژ. آن زمان موتور داشتم، سال 1382 بود که بالاخره گفتم بروم ببینم داستان چیست؟، با هوشمند رفتیم ولی من گفتم  نه نمی‌توانم،  هوشمند گفت من می‌پرسم؛ که رفت و آمد و گفت می‌گویند تست نداریم و ورودی فعلا قبول نمی‌کنیم، نشست ترک موتور دوباره برگشتیم دانشگاه. یادش به خیر، رفیقی شفیق و متبحر در اجرای آواز ایرانی با صدایی زلال و عاشق. امیدوارم هر جا است سلامت و دلخوش باشد.

این قضیه بعد از آن برای من جالب شد، شروع کردم به خواندن کتاب‌های مرتبط البته به زعم آن زمان خودم و تمرین و تمرین و تمرین تا دوبله انیمیشن‌های ایرانی کوتاه. اما اولین دوبلاژ من روی یک فیلم خارجی در استودیو قرن 21 بود که به دعوت دوست و همکار قدیمی حامد عزیزی در آن اثر که اگر اشتباه نکنم اسمش آخرین نگهبان بود جای چند کاراکتر با تیپ‌های مختلف صحبت کردم و بلافاصله هم به گلوری دعوت شدم و خدمت مهرداد رییسی همزمان شروع به دوبلاژ و صدابرداری در استودیوی او در انجمن گویندگان جوان کردم تا سال 1386 که به صورت مستقل فعالیتم را ادامه دادم. سال 1390 که با شرکت تبلیغاتی کانون ایران نوین قرارداد انحصاری داشتم و واحد صدابازیگری را در آنجا راه‌اندازی و مدیریت می‌کردم تا اوایل سال 1395 که دوباره به صورت مستقل موسسه فرهنگی هنری شخصی خود را در خصوص ارایه خدمات تخصصی صدا راه‌اندازی کردم و مشغول به فعالیت هستم.

چرا در طول این سال‌ها علی‌رغم درخواست بسیاری از آموزشگاه‌ها و همین‌طور علاقه‌مندان تحصیل در این حوزه از تدریس امتناع کردید؟

-مقاله‌ای را سال 1390 نوشتم که در خبرگزاری مشرق منتشر شد با عنوان «انتقاد یک دوبلور از وضعیت دوبله» که البته آن زمان نقادی تندی به دید برخی به کلاس‌ها بود اما به طور مفصل و بسیط‌تر در کتاب صدابازیگر که پارسال از بنده توسط انتشارات فیض کاشانی منتشر شد راجع به این موضوع و نگاهم و دلایل عدم تدریسم تا این زمان به روشنی عرض سخن داشته‌ام و متاسفانه باز هم مورد تکرر سوالات مشابه مکرر واقع می‌شوم و الان همه پرسشگران عزیز را ارجاع می‌دهم به کتاب هر چند باز هم با تاسف عرض می‌کنم که به شدت جامعه کتاب‌نخوانی در این جرگه داریم علی‌الخصوص در بین نوباوه‌گان اما پیشنهادم این است که کتاب صدابازیگر که حدود 40 صفحه هم بیشتر نیست مورد خوانش آن دسته از علاقه‌مندان که سوالاتی مشابه از جمله در خصوص کلاس و تدریس، نحوه ورود، تست صدا، ارکان اصلی حرفه صدابازیگری، تفاوت مقلد صدا و صدابازیگر، رموز ماندگاری صدا و شناخت از الگوهای مناسب در کنار معرفی منابع مفید جهت افزایش بینش و آگاهی دارند، قرار بگیرد و مطمئنم که حداقل پاسخ تمامی سوالات علاقه‌مندان جدید الورود روشنگری خواهد شد و حتما با افتخار نسخه‌ای را هم خدمت شما تقدیم می‌کنم که از نقطه نظرات این کمترین در خصوص تدریس و کلاس کسب اطلاع کنید. در آخر عرض می‌کنم یکی از اهدافم از تالیف این کتاب برای نخستین بار تئوریزه کردن این حرفه بوده است و در جلد دوم قصد دارم به امور جزئی‌تر و تخصصی‌تر به تفصیل بپردازم.

در آخر این که اگر باز هم به دنیا می‌آمدید این حرفه و هنر را انتخاب می‌کردید آقای صدابازیگر؟ و دوم اینکه کدام نقشی که به جای آن دوبله کردید بیشتر از بقیه دوست دارید؟

یکی از دلایل مهم دیگر هم که جلد نخست کتاب صدابازیگر را سال گذشته به هر طریق پس از سال‌ها بینش و پژوهش و مشقت در این وادی به کمک حق تعالی چاپ کردم کم شدن احساس شرمساری بنده نسبت به خیل درخواست و پرسشگری‌ها بود که امیدوارم در حد وسع اندک من راهگشا واقع شود.

نقش اوتیس در رییس مزرعه، مک کویین در ماشین‌ها، کله کدو در انیمیشن کله کدو یا مگامایند و بچه خان در انیمیشن بچه خان یا بر اقوالی بچه رییس. این‌ها در اولین موارد به ذهنم رسیدند و حتما کاراکترهای دیگری هم بودند که حضور ذهن ندارم الان ولی مطمئنم دوست‌شان دارم چون با خون دل به سرانجام رسیدند و خاطره همه شیرین. همینطور در عرصه صدابازیگری، نمایش زورو محاکمه می‌شود از کارهای خاطره انگیز و دوست داشتنی برای من بوده که چهل شب به صورت زنده در مجموعه نیاوران اجرا شد که به جای هفت یا هشت کاراکتر مختلف صدابازیگری داشتم. یادی می‌کنم از دوستان خوبم شایان افکاری کارگردان و احسان کرمی بازیگر و همه عوامل این اثر که به اتفاق تک تک آنها برای نخستین بار توانستیم در کنار هم هنر تئاتر و صدابازیگری را تلفیق کنیم و این پرفورمنس زیبا از خاطرات خوب زندگی من در عرصه صدابازیگری است.

در خصوص سوال اول باید عرض کنم چه وارد این حرفه یا هر حرفه دیگری در شرایط تولدی دوباره اگر قرار گیرم و قدم بگذارم حتما کوشاتر، جستجوگرتر، پرتلاش‌تر، و همچنان با سعیِ صادقانه در پی ارتقای آگاهی‌ها و بینش و توانمندی‌های خودم خواهم کوشید.

### پایان خبر رسمی

اخبار رسمی هویت منتشر کننده را تایید می‌کند ولی مسئولیت صحت مطلب منتشر شده بر عهده ناشر است.

پروفایل ناشر گزارش تخلف
اطلاعات تماس
[نمایش اطلاعات]