، تهران , (اخبار رسمی): ایدههاى جدید و نوآورى در زمینههاى گوناگون، رفع و خلق نیازهاى مشترى و در نهایت راه اندازى یک کسب و کار سود آور بسیارى از کارآفرینان را به خود مشغول کرده است. در واقع استارآپ چیزى نیست جز اتاقى با عدهاى که بر روى ایدهاى کار مىکنند.
ایدههاى جدید و نوآورى در زمینههاى گوناگون، رفع و خلق نیازهاى مشترى و در نهایت راه اندازى یک کسب و کار سود آور بسیارى از کارآفرینان را به خود مشغول کرده است
شاید استارتاپ ترسناک به نظر برسد که کار و درآمد ثابت در یک شرکت قدیمى را ول کنى و به دنبال رویاى جدیدى بروى اما دنیاى استارتاپها با سرعت هر چه بیشتر رو به گسترش است. از فیس بوک و اى بى تا اینستاکارت و اوبر.
استارت آپهاى موفق نحوه زندگى انسان را تغییر داده و افقهاى جدیدى پیش روی انسان گشودهاند. اما واقعیت این است که انسان وقتی داستان موفقیتهاى این کسب و کارهاى نوین را مىشنود، آنها را تحسین مىکند و شاید رویاى خلق یکى از آنها را در سر داشته باشد. اما در این بین داستان استارآپهایى که قبل از رسیدن به موفقیت سراشیبى شکست را طى مىکنند معمولا به گوش نمىرسد. در حقیقت بسیارى از آنها علیرغم ایده اولیه جذاب و تلاش بى وقفه کارآفرینان، به دلایل بسیار شکست مىخورند. البته استارت آپها به صرف استارآپ بودن شکست نمىخورند.
مسوولیت این شکستها قطعا متوجه خلق کنندگان و موسسان آنهاست. پس شاید منطقى باشد هنگامی که سخن از شکست پیش مىآید، بیش از آنکه ذات یک ایده یا نوآورى را زیر سوال برد از فرد یا افرادى سخن گفت که قدم در راه عملى ساختن آن ایده برداشتهاند.
در این نوشته دلایل عمده شکست استارآپ ها بررسى شده است؛ دلایلى که هر کدام در نهایت از خطاى انسانى نشأت گرفتهاند.
گیر افتادن در تله ایده اولیه
جالب است بدانید یکى از اولین دلایل شکست استارت آپها این است که موسسان آنها در همان ایده اولیه گیر مىکنند و اصرار بر عملى کردن آن دارند. در نتیجه فرصتهاى طلایى تغییر و ارتقاء محصول را نادیده مىگیرند.
آنها به شدت مصر هستند که ثابت کنند ایده اولیه کار مىکند و تمام انرژى خود را صرف آن مىکنند. حتى بدتر از آن، بیشتر سرمایه مالى که دارند را صرف مارکتینگ و روابط عمومى محصولى مىکنند که حتى مطمئن نیستند در نهایت کار مىکند یا نه.
اتفاقى که پس از آن روى مىدهد این است که آنها که بودجهاى مثلا 3 میلیون دلارى صرف کمپین مارکتینگ کردهاند، احساس وابستگى شدیدترى به ایده اولیه پیدا مىکنند حتى اگر در نیمه راه پى ببرند نیاز به بازبینى محصول است.
در واقع اینکه مجبورند در برابر همه اعتراف به تغییر مسیر کنند را ضربه مهلکى به غرور و اعتبار خود مىبینند. پس عجیب نیست اگر با تمام توان از چنین اتفاقى فرار مىکنند و در نتیجه بیشتر و بیشتر در مرداب خودساخته فرو مىروند. پیش بینى شکست در چنین شرایطى اصلا سخت نیست.
مشکل بازار
یکى از دلایل اصلى شکست استارت آپها بازار بسیار کوچک و یا عدم وجود بازار براى کالایى است که آنها تولید مىکنند. این مسئله ریشه در دلایل گوناگون دارد.
ارزش خلق شده توسط آنها به اندازهاى نیست که خریدار را موظف و یا متعهد به خرید کند. به بیان دیگر کالا یا خدمت ارائه شده، خریدار جدى را جذب نمىکند.
زمان عرضه مناسب نیست، یا بازار از کالا یا خدمت ارائه شده اشباع است و یا هنوز بازار پختگى لازم براى استفاده از کالا یا خدمت را ندارد. در واقع ارزش خلق شده، چند سال از بازار جلوتر است.
شکست مدل کسب و کار
عامل بسیار متداول در شکست استارت آپها، در واقع شکست مدل کسب و کار آنهاست. بسیارى از کارآفرینان کاملا خوشبینانه بر این باورند که جذب مشترى بسیار آسان است. فقط به دلیل اینکه کالا، خدمت و یا وب سایت جذابى ارائه مىدهند، مشترىها صف مىکشند. هرچند احتمال اینکه این اتفاق براى عدهاى از مشترىهاى اولیه اتفاق افتد اما غالبا به سرعت هزینه جذب و نگهداری مشترى از ارزش طول عمر مشترى پیشى مىگیرد.
هرچند این امر که ارزش که مشترى در مدت ارتباط با کسب و کار مىبایست بیش از هزینه جذب او باشد کاملا بدیهى به نظر مىرسد اما بسیارى از کارآفرینان در تخمین هزینه واقعى جذب مشترى به شدت کوتاهى مىکنند و همین امر به آسانى منجر به شکست مدل کسب و کار مىشود.
قانون بسیار روشن و ساده : هزینه جذب مشترى ( CAC) باید از ارزش طول عمر مشترى (CLV) بیشتر باشد.
تیم مدیریتى ضعیف
تیم مدیریتى ضعیف عامل فوق العاده چشمگیر شکست بسیارى از استارت آپها است. یک تیم مدیریت قوى از شکست مدل کسب و کار، مصرف کل نقدینگىو محصول نامناسب جلوگیرى مىنند. مدیریت ضعیف در حوزههاى گوناگون مرتکب خطا مىشوند.
بعنوان مثال، استراتژى آنها معمولا ضعیف است. محصولى تولید مىکنند که به علت عدم شناخت کافى از نیاز مشترى و معتبر سازى ایده پیش از تولید یا حتى در مرحله توسعه، خواهانى ندارد. دامنه این ضعف حتى ممکن است تا مرحله ورود به بازار نیز کشیده شود.
در مرحله اجرا نیز معمولا دچار خطا مىشوند و ضعیف عمل مىکنند. مثلا محصول به خوبى و مطابق طرح و در زمان معین شده، ساخته نمىشود. مدیران ضعیف معمولا افراد ناکارآمد و ضعیف را وارد تیم خود مىکنند که به لحاظ کیفیت و مهارتهاى شغلى در رده پایینى قرار دارند.
اتمام نقدینگى
پنجمین علت مهم شکست استارت آپها اتمام نقدینگى است. یکى از مهمترین مسولیتهاى CEO اطمینان از وجود نقدینگى کافى براى اجراى پروژه و رسیدن به نقدینگى مثبت است. اتفاق بسیار شایعى که رخ مىدهد این است که کمپانى قبل از رسیدن به مرحله بعد موجودى نقدى را کاملا مصرف مىکند. اگرچه در بیشتر موارد شانس دریافت سرمایه بیشتر وجود دارد اما این مسئله به قیمت کاهش ارزش کمپانى تمام مىشود.
مشکل در محصول
یکى دیگر از دلایل شکست، مربوط به خود محصول است. مشکل مىتواند مربوط به نحوه اجرا و نقص در محصول باشد و یا مشکل عدم تطابق محصول و بازار. در اینصورت بهترین سناریو این است که با چند بازبینى و تغییر جزئى مشکل حل شود. بدترین سناریو این است که محصول از پایه و اساس مطابق نیاز بازار نباشد که نشان دهنده عدم برآورد صحیح از نیاز و خلاء بازار است.
اگرچه دلایل فوق از جمله علل مهم و شایع شکست استارت آپها هستند اما باید این نکته را نیز مد نظر داشت که هر استارآپ که شکست مىخورد احتمالا دلایل خاص خود را دارد. بسیارى حتى با رعایت دقیق نکات فوق به دلایل دیگرى موفق نشدهاند. اما در هر حال عدم رعایت نکات فوق به احتمال بسیار زیاد منجر به شکست مىشود.
### پایان خبر رسمی