، (اخبار رسمی): روزی روزگاری در غرب یک فیلم حماسی وسترن اسپاگتی به کارگردانی سرجیو لئونه است که آن را با همکاری سرجیو نوشته است.
روزی روزگاری در غرب یک فیلم حماسی وسترن اسپاگتی به کارگردانی سرجیو لئونه است که آن را با همکاری سرجیو نوشته است. دوناتی بر اساس داستانی از داریو آرجنتو، برناردو برتولوچی و لئونه. در این فیلم هنری فوندا بازی میکند که در نقش شخصیت شرور، چارلز برونسون در نقش دشمن او، جیسون روباردز در نقش یک راهزن و کلودیا کاردیناله در نقش یک خانهدار تازه بیوه شده است. فیلمبرداری صفحه عریض توسط تونینو دلی کولی و موسیقی تحسین شده فیلم توسط انیو موریکونه بود. این یکی از فیلم های برتر imdb است.
پس از کارگردانی فیلم خوب، بد و زشت، لئونه تصمیم گرفت از وسترن بازنشسته شود و قصد داشت فیلم خود را بر اساس رمان The Hoods تولید کند که در نهایت به روزی روزگاری در آمریکا تبدیل شد. با این حال، لئونه پیشنهاد پارامونت پیکچرز را پذیرفت که به هنری فوندا و بودجه ای برای تولید وسترن دیگری پرداخت. او برتولوچی و آرجنتو را برای طرح داستان فیلم در سال 1966 به خدمت گرفت و در این فرآیند در مورد سایر فیلم های وسترن تحقیق کرد. پس از اینکه کلینت ایستوود پیشنهاد بازی در نقش قهرمان فیلم را رد کرد، به برانسون این نقش پیشنهاد شد. در طول تولید، لئونه به دلیل نگرانی از محدودیت های زمانی، دوناتی را برای بازنویسی فیلمنامه استخدام کرد.
نسخه اصلی کارگردان زمانی که برای اولین بار در 21 دسامبر 1968 اکران شد 166 دقیقه بود. این نسخه در سینماهای اروپا نمایش داده شد و در گیشه موفق بود. روزی روزگاری در غرب برای انتشار در ایالات متحده در 28 مه 1969 توسط پارامونت به 145 دقیقه ویرایش شد و یک شکست مالی بود. این فیلم اولین قسمت از سه گانه روزی روزگاری لئونه است و پس از آن Duck, You Sucker! و روزی روزگاری در آمریکا، اگرچه این فیلم ها هیچ شخصیت مشترکی ندارند.
در سال 2009، این فیلم برای نگهداری در فهرست ملی فیلم ایالات متحده توسط کتابخانه کنگره به عنوان "از نظر فرهنگی، تاریخی، یا زیبایی شناختی مهم" انتخاب شد. این فیلم به عنوان یکی از بهترین فیلم های وسترن های تمام دوران و یکی از بهترین فیلم های تمام دوران در نظر گرفته می شود.
داستان فیلم روزی روزگاری در غرب
داستان "روزی روزگاری" در اطراف شهر قدیمی غرب "فلگ استون" توسعه می یابد. مردی از راه می رسد که یک سازدهنی بر روی بند ناف دور گردن خود می بندد - و به همین دلیل به آن "هارمونیکا" می گویند - به دنبال انتقام از قانون شکن، فرانک. در حال حاضر، فرانک به عنوان یک مرد مسلح اجیر شده برای غول راه آهن، مورتون، کار می کند که در تلاش است زمین متعلق به خانواده برت مک بین را به دست آورد. قانون شکن دوم، شاین، در قتل هایی که از این امر ناشی می شود، دخیل می شود.
هارمونیکا سه مرد را می کشد که در بدو ورود به ایستگاه قطار به او کمین می کنند. گردگیرهایی که می پوشند او را به این باور می رساند که آنها مردان شاین هستند. در همین حال، فرانک و یارانش برت مکبین و سه فرزندش را در مزرعه "سوئیت واتر" میکشند و شواهدی را برای متهم کردن شاین به خاطر قتلها به جای میگذارند.
زنی به نام جیل به فلگ استون می رسد، در راه سوئیت واتر برای ازدواج آینده او با مک بین. با این حال، جیل، که قبلا یک روسپی نیواورلئان بود، در واقع یک ماه قبل با مک بین ازدواج کرده بود و بنابراین تنها وارث سویت واتر است. همانطور که معلوم خواهد شد، مکبین میدانست که روزی راهآهن از سویت واتر میگذرد، و او قصد داشت یک ایستگاه آبیاری در ملک خود بسازد، مشروط به اینکه مکبین در صورتی که ایستگاه تا زمانی که راهآهن به آن برسد، سویت واتر را از دست میدهد. نقطه. منظور مورتون فرانک فقط ترساندن مکبین بود، اما قتل مکبین و ارث جیل، مورتون و فرانک را در تضاد قرار داد. مورتون می خواهد با جیل معامله کند، اما فرانک زمین را برای خودش می خواهد.
شاین انکار میکند که این افراد او بودهاند که سعی در کمین کردن هارمونیکا داشتهاند، و هنگامی که متهم به قتل مکبینز نیز میشوند، خشمگین میشود. هارمونیکا و شاین در نهایت متوجه می شوند که فرانک هم پشت کمین و هم قتل ها بوده است. هارمونیکا به واگن راهآهن میرود، جایی که مورتون به دلیل ابتلا به سل ستون فقراتش با عصا محبوس شده است. در آنجا او توسط افراد فرانک اسیر می شود زیرا او ارتباط بین فرانک و مورتون را کشف می کند. وقتی فرانک نام هارمونیکا را میپرسد، در عوض با نام مردانی که فرانک در گذشته کشته است، پاسخ میدهد. در حالی که فرانک فراخوانده می شود، شاین هارمونیکا را نجات می دهد و آن دو با هم همکاری می کنند تا به جیل کمک کنند تا Sweetwater را نجات دهد و از مواد انباشته شده برای شروع ساخت ایستگاه استفاده کنند.
پس از یک برخورد جنسی تهدیدآمیز با فرانک، جیل مجبور می شود زمین را به حراج بگذارد در حالی که سرسپردگان فرانک پیشنهاد دهندگان را می ترسانند تا قیمت خرید را پایین نگه دارند. ناگهان هارمونیکا به همراه شاین ظاهر می شود و 5000 دلار پیشنهاد می دهد که قیمتی است که روی سر شاین به عنوان یک فراری تحت تعقیب است و خود ملک را می گیرد. در همین حال، مورتون به افراد خود فرانک رشوه داده تا او را بکشند، اما هارمونیکا برای نجات فرانک از کمین در خیابان دخالت می کند. وقتی جیل هارمونیکا را به خاطر این موضوع مقصر میداند، پاسخ میدهد که بین اقدام او در حال حاضر و برنامههایش برای فرانک در آینده تفاوت وجود دارد.
شاین در نهایت از بازداشت فرار می کند و او و گروهش با مردان باقی مانده فرانک در یک درگیری مسلحانه در قطار مورتون درگیر می شوند. به جز شاین که به سویت واتر می رود، همه کشته می شوند، از جمله مورتون. وقتی فرانک عواقب دعوا را می بیند، به سویت واتر نیز می رود، جایی که هارمونیکا را منتظر می بیند. شاین زودتر آمده است، اما او با جیل در مزرعه می ماند. بیرون، هارمونیکا و فرانک درگیر یک مسابقه می شوند. از طریق یک فلاش بک، مشخص می شود که فرانک یک بار برادر بزرگتر هارمونیکا را به دار آویخته است و برادر کوچکتر را مجبور کرده است که از او حمایت کند. درست قبل از اینکه پسر نفس نفس زدن زیر وزن فرو بریزد، فرانک یک سازدهنی را به زور وارد دهانش کرد و به او گفت: "برادر محبوبت را راضی نگه دار". در حال حاضر، هارمونیکا فرانک را به تساوی شکست داد و او را به طرز مرگباری مجروح کرد. همانطور که فرانک در حال مرگ است، دوباره هویت هارمونیکا را می پرسد، و پاسخ هارمونیکا این است که ساز را در دهان فرانک در حالی که نفس می کشد، قرار دهد.
هارمونیکا و شاین سوئیت واتر را ترک می کنند، اما شاین به دلیل زخمی که در شکمش در درگیری با مورتون دریافت کرده، سقوط می کند و می میرد. در حالی که هارمونیکا با حمل جسد شاین سوار بر اسب می رود، جیل به کارگران راه آهن آب می دهد.
### پایان خبر رسمی