، تهران , (اخبار رسمی): کارمندان باانگیزه و بااستعداد در هر مجموعهای ماندگار نیستند. اما اگر یک شرکت پنج ویژگی را داشته باشد، نیروهای بااستعداد حتی قید حقوق بالاتر در شرکتی دیگر را میزنند و همانجا ماندگار میشوند.
شرکت موفق شفافیت دارد و در آن تقریبا مشخص است هر کسی وظایفش چیست، چقدر حقوق میگیرد، چه مزایایی دارد و اگر تلاش کند تا کجا امکان پیشرفت دارد.
شرکت موفق شرکتی است که از اعضای مسئولیتپذیر و با انگیزه تشکیل شده است. اما اگر همان اعضا را به مجموعه دیگری منتقل کنیم، مجموعه جدید مجموعه موفقی خواهد بود؟ لزوماً خیر! مدیریت و رهبری صحیح است که از پتانسیل اعضا به درستی استفاده و در نهایت موفقیت شرکت را تضمین میکند.
اما اگر یک شرکت پنج ویژگی زیر را داشته باشد، نیروهای بااستعداد حتی قید حقوق بالاتر در شرکتی دیگر را میزنند و ماندگار میشوند.
۱. قدر میداند
شرکت موفق درک میکند که ارزش نهایی را نیروهای کارش تولید میکنند. بنابراین برایشان ارزش قائل میشود و سعی میکند نگهشان دارد. بعضی کارها مانند آوردن یک نیروی جدید به شرکت بدون رعایت سلسله مراتب و تلاشی که کارمندان قدیمیتر برای پیشرفت کار انجام دادهاند به شدت به انگیزه و وفاداری کارکنان صدمه میزند. در عوض میتوان نیرویی را از پایین به سلسله مراتب شرکت افزود و به یکی از نیروهای موجود برای پستی جدید ارتقا و آموزش داد.
۲. نیروی باسواد، شرکت موفق
شرکت خوب سعی میکند نیروهایش باسوادتر شوند تا کار مفیدتر انجام دهند. مدیری که از باسواد شدن کارکنانش میترسد، نمیتواند شرکت را به موفقیت برساند. مدیری که مدیرش فکر کند فقط خودش است که میتواند از پس کارهای مهم برآید و بقیه حتی با آموزش هم آن کیفیت را عرضه نمیکنند، محکوم به شکست است. مدیرهایی را دیدهایم که به کارکنان به چشم آچار فرانسه نگاه میکنند و فقط برای سفتکردن پیچ و مهرهها و نه کاری دیگر از آنها کار میگیرند. این مدیران دیر یا زود نیروهای بااستعداد خود را به رقیبانشان میبازند.
۳. پشت پردهای در کار نیست
شرکت موفق شفافیت دارد و در آن تقریبا مشخص است هر کسی وظایفش چیست، چقدر میگیرد، چه مزایایی دارد و اگر تلاش کند تا کجا امکان پیشرفت دارد. البته فرهنگ ایرانی در کل از این ویژگی برخوردار نیست و اغلب تصور میکنند مثل بازی پوکر، همه باید دستشان را نزدیک به خودشان بگیرند وگرنه شکست خواهند خورد. دقیقاً به همین دلیل است که اول و آخر بیشترمان به پارتی و آشنا متوصل میشویم. چون مسیر پیشرفت برایمان شفاف نیست و هر آن ممکن است استثنایی ما را غافلگیر کند.
اما این بدان معنا نیست که ما همگی محکوم به پیروی از این فرهنگیم. بسیاری از کسب و کارهای جدید فرهنگهای جدیدی برای خود تعریف کردهاند و بسیار هم موفق بودهاند. درست است که شفافیت در کل اجتماع از دست ما خارج است، اما شفافیت و قانونمداری در شرکتمان صددرصد در حیطه اختیارات خودمان است.
۴. من سود میکنم، اگر تو سود کنی
شرکت خوب منافعش را با کارمندها تقسیم میکند. در ایران خیلی مرسوم نیست ولی در شرکتی مثل مایکروسافت اگر شما پروژه را به موقع یا زودتر تحویل دهید به شما سهام شرکت میدهد. وقتی من سهام شرکتم را دارم با علاقه تلاش میکنم هر لحظه بهتر شود تا سهام من هم بالا برود.
شرکت موفق لزوماً شرکتی نیست که کارکنانش را در سهام خود شریک کند (که البته اگر بکند انگیزه و انرژی کارکنان یکباره چند برابر میشود) بلکه دستکم میتوان برای کارکنانی که واقعاً عملکردشان یک سر و گردن بالاتر از بقیه است، پاداشی در نظر گرفت.
۵. کارکنان، انسانند!
شرکت موفق از شما فقط کار نمیخواهد. برایش مهم است که شما خارج از شرکت هم زندگی خوبی داشته باشید و برای تفریح و بقیه امور زندگیتان وقت کافی باقی بماند. مدیر موفق میفهمد که اگر کارکنانش هر شب مجبورند تا دیروقت بمانند یا نمیتوانند به هیچ مرخصی بروند، یک جای کار ایراد دارد.
شرکت موفق در ازای کار خوب حقوق خوب میدهد. شرکت موفق به جای اینکه ۱۰ کارمند نصفهنیمه با حقوق پایین استخدام کند، پنج کارمند بامسئولیت و دلسوز با حقوق بالاتر از رقیبان استخدام میکند. حقوق خوب در ازای کار خوب به کارمند این احساس را میدهد که کار خوبش دیده و قدرش دانسته میشود.
اگر تازه شرکتی را راهاندازی کردهاید، قدر نیروهای خوب خود را بدانید، به رشد دانش و مهارتشان کمک کنید، برای موفقیت کارکنانتان مسیری شفاف و بدون میانبر تعریف کنید و به آن پایبند باشید، سود خود را در گرو سود آنها بدانید و به بعد غیرکاری کارکنانتان نیز توجه داشته باشید. با همین کارها میتوانید خاطرجمع باشید که نیروهای بااستعدادتان با شما میمانند و برای موفقیت شرکتتان نیز از هیچ کوششی دریغ نمیکنند.
### پایان خبر رسمی