، تهران , (اخبار رسمی): بابل فیلمی است آمریکایی به کارگردانی الخاندرو گونسالس اینیاریتو به سال ۲۰۰۶. این فیلم در هفتاد و نهمین دوره جوایز اسکار در ۷ شاخه نامزد دریافت جایزه بود که در رشتهٔ موسیقی برندهٔ جایزهٔ اسکار شد. این جایزه به گوستاوو سانتائولایا سازنده موسیقی متن فیلم تعلق گرفت.
بابل سومین فیلم از مجموعه آثار الخاندرو گنزالس ایناریتو پس از آمورس پروس و بیست و یک گرم است
بابل فیلمی است آمریکایی به کارگردانی الخاندرو گونسالس اینیاریتو به سال ۲۰۰۶. این فیلم در هفتاد و نهمین دوره جوایز اسکار در ۷ شاخه نامزد دریافت جایزه بود که در رشتهٔ موسیقی برندهٔ جایزهٔ اسکار شد. این جایزه به گوستاوو سانتائولایا سازنده موسیقی متن فیلم تعلق گرفت.
بابل سومین فیلم از مجموعه آثار الخاندرو گنزالس ایناریتو پس از آمورس پروس و بیست و یک گرم است. این فیلم برنده جایزه بهترین فیلم گلدن کلاب، بهترین کارگردان از جشنواره کن و بهترین موسیقی متن از آکادمی اسکار است.
عنوان فیلم بر اساس حکایتی از کتاب مقدس است که بر اساس آن فردی که میخواست برجی بسازد که به آسمان برسد مورد تنبیه قرار گرفت و در نتیجه این تنبیه انسان گیج و پریشان و متفرق بر پهنه زمین پراکنده شد و دیگر نتوانست با همنوع خود ارتباط کلامی برقرار کند. داستان فیلم حکایت زندگی انسانهایی در سه منطقه متفاوت جهان یعنی آمریکای شمالی(مکزیک و آمریکا)، آفریقا (مراکش) و شرق آسیا (ژاپن) است که بر اساس وقوع حادثهای به هم ارتباط مییابند. بابل فیلمی است که از جنبههای متفاوت قابل بررسی است.
داستان فیلم هم دارای مضامین سیاسی و هم شامل مفاهیم جامعه شناسی، فلسفی و دینی است بزرگترین پیام فیلم بابل نشان دادن مهمترین ویژگی مشترک انسانها در تمام نقاط جهان و آن هم خود زندگی است. به عبارتی با وجود تفاوتهای بارز فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مردم کشورهای مختلف جهان، آنچه آنها را به هم پیوند داده و میان همه آنها مشترک است اصل زندگی و زنده بودن است.
به عبارتی پراکندگی مردم و تفاوت زبانی و فرهنگی آنان تاثیری در انسانیت و دغدغههای زندگی انسانی آنها نداشته و آنچه موجب پیوند مردم با فرهنگهای متفاوت میشود دوستی، محبت و مهربانی است که در اکثر مردم وجود دارد ولی به واسطه شرایط حاکم بر جهان روزبه روز از آن دور میشوند. در عین حال نکات برجسته دیگری در این فیلم مشاهده میشود.
ایناریتو در این فیلم نگاهی به شدت انتقادی به سیاستهای روز دولت آمریکا در عرصه بین المللی و مبارزه با تروریست دارد. نحوه برخورد مامورین مرزی آمریکایی با آملیا به خوبی بیانگر فاصله زیاد میان تفکر سیاسی حاکم بر آمریکا در قبال مهاجران و مردم کشورهای دیگر با آنچه در واقع در میان خود مردم وجود دارد، است به عبارت دیگر آنچه که در روابط میان خود مردم ملتها فارغ از مسائل سیاسی وجود دارد انسانیت، مهربانی و محبت است، در حالیکه سیاسیون و حکام کشورها خود موجب دوری و دشمنی ملتها میشوند.
بواقع مرزبندیهای حاکم بر جهان است که موجب تفاوت و پراکندگی انسانها در جهان شده وگرنه همه انسانها گوهری مشترک و یکسان دارند. بابل از این منظر فیلمی به شدت انتقادی است که بخوبی توانسته پیام خود را به مخاطب انتقال دهد یا تضاد میان دیدگاه حاکم بر آمریکا درباره مسلمانان و مردم کشورهای جهان سوم که آنها را عقب مانده و دارای پتانسیل تروریست شدن فرض میکند، با واقعیت جاری در جامعه آنها که در صحنههای مربوط به گفتگوی زوج آمریکایی قبل از تیراندازی همچنین پذیرایی از زوج آمریکایی در حالیکه زن مجروح شده بود به خوبی نمایش داده شده است.
در صحنهای دیگر برخورد بسیار بد پلیس مراکش با شهروندان بی دفاع مراکشی در قیاس با نحوه برخورد پلیس ژاپنی به خوبی تبعیض و نقض حقوق انسانها در کشورهای جهان سوم را نشان میدهد. ایناریتو در صحنهای که توریستهای غربی خواهان ترک زوج آمریکایی در روستا هستند طرز تفکر مردم غرب را هم مورد نقد قرار داده و تضاد میان نوع زندگی فردگرای غربی را با زندگی قبیلهای و خانوادگی شرقی به خوبی به نمایش میگذارد. در این فیلم بحران هویت و انزوای آدمی که با پیشرفت تکنولوژی تشدید میشود بخوبی نمایش داده شده است.
دختر ژاپنی علاوه بر اینکه نمونهای از انسان قرن بیست و یکم است که با وجود داشتن امکاناتی بسیار، از درون تهی شده و دچار مشکلات حاد روحی-روانی میشود به نوعی نماینده فرهنگ اصیل شرقی هم است که در مواجهه با فرهنگ غربی کر و لال و عقیم و درمانده شده است. ایناریتو از طریق شخصیتهای ژاپنی فیلم به خوبی گمگشتگی و از خودبیگانگی جوانان مشرق زمین را بیان میکند.
ایناریتو در این فیلم غرق شدن انسانها در لذات مادی و جنسی را نشان میدهد که بمانند مسکن عمل میکنند و جایگزینی برای عشق و محبت پایدار نیستند. از طرفی محدودیتهای دست و پاگیر حاکم بر جوامع مسلمان که منجر به شکل گیری عقدههای روانی در مردم میشود را از طریق یوسف بیان میکند. در کل فیلم بابل انتقادی درباره زندگی انسانهایی از کشورهای مختلف در قرن حاضر است که در مجموعهای از تضادها، تناقضها و توهمات گرفتارند و روزبه روز از اصل زندگی دور شده و دچار بحرانهای هویتی میشوند.
نوع فیلمبرداری و تدوین فیلم هم در انتقال پیامهای داستان کمک زیادی میکند. فیلمبرداری با دوربین روی دست تزلزل حاکم بر شرایط محیطی شخصیتهای داستان را به خوبی نشان داده و حالت مستند گونهای به داستان میدهد. فلاش بکهای متعدد فیلم داستانهای شخصیتهای مختلف فیلم را بخوبی به هم ارتباط داده و یکدستی فیلم و تعادل داستان را حفظ میکند.
### پایان خبر رسمی