، (اخبار رسمی): ارل نایتینگل را چقدر میشناسید؟ اگر نمیشناسید آماده باشید که با اصلیترین پایهگذار حوزهی موفقیت شخصی آشنا شوید
ارل نایتینگل را چقدر میشناسید؟ اگر نمیشناسید آماده باشید که با اصلیترین پایهگذار حوزهی موفقیت شخصی آشنا شوید
یکی از نکات جالب درباره ادبیات و دانش موفقیت، این است:
اساساً کسانی وارد تولید این ادبیات شدهاند که در طول زندگیشان، در شرایط سختی قرار داشتهاند و همین شرایط سخت، آنها را به این سئوال رسانده که ما چرا چنین شرایطی داریم و دیگران چرا ثروت بیشتری دارند و چطور باید از فقر به ثروت و رفاه و سعادت رسید!
ارل نایتینگل نیز یکی از بزرگان ادبیات موفقیت است که دقیقاً همین مسیر را طی کرده و موفق شده است بخشی از رازهای بزرگ حوزه موفقیت را کشف کند. او کسی بود که به قول استیو کینگ، دوست و همکارش در رادیو، «حتی نمیگذاشت یک روز هم طی بشود بدون اینکه چیز جدیدی یاد گرفته باشد و آن را به دیگران یاد نداده باشد.»
ارل نایتینگل، در دهه بیست میلادی، در لسآنجلس به دنیا آمد. سال دقیقش را بخواهید میشود 1921. یک نوجوان 12 ساله بود که پدرش، او و دو برادر و مادرش را ترک کرد. حالا یک مادر مانده بود و سه پسری که باید در روزگاری که آمریکا دچار رکود شدیدی شده بود، خودشان را جمع و جور میکردند. خیلیها بیکار شده بودند و وضعیت چندان مناسب نبود. مادر ارل ناچار شد در یک کارخانه خیاطی کار کند تا بتواند به خانوادهاش کمک کند.
شرایط فقر این خانواده، خیلی روی ارل اثر گذاشت. مدام از خودش سئوال میکرد که اگر ما فقیر هستیم، پس چرا بعضیها هستند که شرایط و ثروت خوبی دارند و ما چطور میتوانیم به آن نقطه و جایگاه برسیم. چنین بود که مسیر موفقیت و آشنایی با رازهای بزرگ آن برای ارل نایتینگل آغاز شد؛ مسیری که در نهایت او را به عنوان یکی از بزرگان این حوزه تثبیت کرد.
از کودکی خودش را در کتابخانهها و میان کتابها غرق کرد تا به پاسخ سئوالهایش برسد. این سئوالها، همانهایی بودند که امثال جیم ران و تونی رابینز و برایان تریسی و دیگران هم مدام از خودشان میپرسیدند و هر کسی به فراخور زندگی خاص خودش، جوابهایی برای آنها به دست آورده بودند.
ارل کارش را از جوانی در رادیو آغاز کرد و در این رسانه به اوج رسید و حتی موفق شد به چهل سالگی نرسیده، خودش را بازنشسته کند؛ در اوج موفقیت. در همین سالها بود که آموزشهایش را فراگیر کرد. حالا آموزشهای او مانند عجیبترین راز و مدیریت ذهن برای رسیدن به آرزوها و … شهرتی جهانی دارند و در بیشتر کشورها، همدم تنهاییهای جویندگان موفقیت هسند.
راز جذب موفقیتهای مالی و هوش مالی از نگاه ارل نایتینگل
درس اول ارل نایتینگل ؛ قدرت فکرتان را واقعا دست کم گرفتهاید!
میدانید بزرگترین نیرویی که باعث تغییر در فرد و جامعه میشود چیست؟
نیازی نیست به مغزتان چندان فشار بیاورید؛ به شما خواهیم گفت. این نیرو، قدرت اراده است. قدرت اراده، به یک فرد و یک گروه اجازه میدهد که شرایط موجود را به هم زده و بتواند به شرایط مطلوب برسد. بنابراین قدرت اراده، یکی از مهمترین عناصری است که روی زندگی ما تأثیر دارد.
اما میدانید که قدرت اراده از کجا میآید؟
قدرت اراده هم به ذهن انسان و باورهای ذهنی او برمیگردد. زمانی که شخصی باورهای منفی و نادرست را در ذهن خودش نهادینه کند، همین باورها اجازه نمیدهند که فکر شخص، کار خودش را به خوبی انجام دهد و به همین دلیل است که فرد با فقر شخصیتی، مالی، فرهنگی و اجتماعی روبرو میشود. حال اگر ما بتوانیم روی قدرت فکر خود کار کنیم، باورهای منفی و محدودکننده را از ذهن خود خارج کنیم و به جای آن باورهای درست و سازنده را بنشانیم، مطمئناً ذهنمان تغییر میکند و در نتیجه آن، شاهد تحولات عمیق در زندگی خود خواهیم بود.
به قول دارن هاردی، اگر قرار باشد از نقطه آ به نقطه ب برسید و مثلاً 50 متر مسافت را طی کنید تا به شما مثلاً چند دلاری بدهند، به راحتی این کار را انجام میدهید. چرا که مغزتان و فکرتان میگوید که این کار راحتی است. اما اگر قرار باشد همین مسیر را در اراتفاع مابین دو ساختمان بلند و در مثلاً در بلندای 50 متری طی کنید، هرگز این کار را نخواهید کرد؛ چرا که هرآن ممکن است از روی بند یا چوب بیفتید؛ حتی آر به شما هزار یا ده هزار یا صد هزار دلار هم بدهند.
اما اگر فرزند شما در ساختمان روبهرویی باشد چطور؟ در این صورت به چیزی فکر نخواهید کرد و از روی چوب باریکی که مابین دو ساختمان گذاشتهاند عبور خواهید کرد. اما چرا به این راحتی دست به این کار فوقالعاده سخت و خطرناک میزنید؟ چون مغزتان به شما دستور میدهد که این کار را بکنید. قدرت انگیزش و قدرت اراده و … چنین چیزی است.
حالا متوجه میشوید وقتی ارل نایتینگل میگوید تبدیل به چیزی میشوید که فکر میکنید، یعنی چه؟ فکر شما، به طور مستقیم به قدرت اراده شما وصل است؛ ژنراتور قدرت اراده شماست و شما تنها با قدرت ارادهتان میتوانید زندگیتان را تغییر بدهید. پس اگر میخواهید از نظر مالی هم به وضعیت مناسبتری برسید، باید ذهنتان یکپارچه و مثبت و متمرکز باشد و به موارد منفی فکر نکند.
فکر نکردن به موارد منفی و موارد منفی مالی، به این معنا نیست که شما سریعاً ثروتمند خواهید شد؛ به این معناست که شما انرژی لازم را برای اجرای قدرت ارادهتان صرف میکنید و این قدرت اراده شما را به جایگاههای مالی مناسب خواهد رساند.
درس دوم ارل نایتینگل ؛ به جایی نمیرسید؟ چون ذهنتان شفاف نیست!
دقیقاً چه میخواهید؟ دقیقاً قرار است که برای شما چه اتفاقی بیفتد؟ میدانید که بیشتر مردم نمیدانند اصلاً چه میخواهند و حتی این را هم نمیدانند؟ واقعاً نکته عجیبی است. اگر قرار است که قدرت اراده آدمی از باور و ذهن او سرچشمه بگیرد، و اگر قرار است که این ذهن نداند که قرار است به چپ برود یا به راست، چه اتفاقی خواهد افتد؟ اساساً قدرت حرکت شما فلج میشود.
سعی کنید که ذهن روشن و یکپارچهای داشته باشید. کوچکترین تردید، میتواند باعث ایجاد بزرگترین اصطکاک در حرکت قدرت اراده شما بشود. چرا مدام میگویند که باید ذهنتان، با ایده «یا مرگ یا پیروزی» پر بشود؟ چون چنین ذهنی، اساساً هیچ ایده دیگری برای برای حرکت ندارد و صرفاً باید به طرف جلو و موفقیت حرکت کند.
ارل نایتینگل میگوید در حوزههای مالی نیز چنین است. چقدر پول؟ تا کی؟ با آنها چه خواهید کرد؟ اساساً چه نگاهی به پول دارید؟ آیا در این ماجرا جدی هستید یا نه؟ وقتی ذهن شما بداند چقدر ثروت نیاز دارد، وقتی زمان مشخصی برایش معین شده، وقتی میداند که از کدام مسیر باید برود و وقتی میداند که پول برای او چه معنا و مفهومی دارد، در این صورت اساساً اصطکاکی در حرکت قدرت اراده ما در مسیر رسیدن به ثروت یا هر هدف دیگری نیز ایجاد نخواهد شد.
برای اینکه بتوانیم یک هدفگذاری مالی درست و ارزشمند داشته باشیم، باید تکلیف خودمان را در چند زمینه زیر مشخص کنیم و به پرسشهای زیر پاسخ دهیم:
- تمایل دارید که چقدر پول به دست بیاورید؟ ( مثلاً 10 میلیارد تومان)
- دوست دارید که این پول تا چه زمانی به دست شما برسد؟ (تا 1 فروردین سال 1405)
چه روشهایی برای رسیدن به این مقدار پول مد نظر دارید؟
در واقع باید برای خودتان یک نقشه راه طراحی کنید تا بفهمید که چگونه میخواهید به این میزان منابع مالی برسید.
اصلاً چرا میخواهید این مقدار پول را به دست بیاورید؟
میخواهید با استفاده از آن کدام خواستهها و نیازهای خود را برآورده کنید؟ (خرید مسکن، اتومبیل، سفر، راه اندازی بیزینس بزرگتر، امور خیریه، بازنشستگی و غیره)
این در حالی است که بیشتر مردم که وضعیت مالی فقیرانه یا متوسطی دارند، اساساً نمیدانند که:
- چقدر پول میخواهند
- تا کی این پول را میخواهند
- از چه راههایی باید این پول را به دست بیاورند
- چرا باید این پول را باید به دست بیاورند…
درس سوم ارل نایتینگل ؛ افزایش کیفیت و کمیت خدمت شغلی
مشکل برخی از افراد با مسائل انگیزشی و توسعه فردی این است که تصور میکنند همه چیز ذهنی است و در عمل هیچ کاری نباید انجام داد. اما ارل نایتینگل میگوید نکته اول این است که واقعاً همه چیز در ذهن انسان اتفاق میفتد و حتی اگر قرار باشد که کاری در دنیای بیرون از ذهن ما اتفاق بیفتد، لازم است که مقدمات آن کار یا فعل در ذهن ما چیده شده باشد.
به عنوان مثال، یک ورزشکار حرفهای و خستگی ناپذیر را در نظر بگیرید. این ورزشکار برای اینکه به آرزوهایی که دارد (مثلاً قهرمانی) برسد، لازم است که ابتدا روی ذهن خودش کار کند و یک ذهن برنده، متمرکز و یکپارچه برای خودش بسازد. اکنون که ذهن درست شد و باورها و عادتهای خوبی در آن شکل گرفت، ورزشکار میتواند با نهایت سرعت و قدرت خود شروع به تمرین و تکرار کند و پیشرفت واقعی را به خوبی مشاهده کند.
اجازه دهید داستان خانم مری لو رتون (Mary Lou Retton)، ژیمناست آمریکایی قهرمان المپیک را با هم مرور کنیم تا با اهمیت این مسئله بیشتر آشنا شوید:
هدف خانم مری لو رتون این بود که مدل طلای المپیک را در رشته ژیمناستیک از آن خود کند. او این مدال را با تمام وجود میخواست و با تمام وجود آن را در ذهن و تخیل خود میدید. وی با کمک دکتر دنیس ویتلی، سناریوی ذهنی خودش را با تمام جزئیاتش نوشت.
میگویند که مری، تصویر ذهنی مدال طلای المپیک را ده هزار بار در ذهن خودش مجسم کرده بود. او خود را بارها و بارها ر سکوی قهرمانی دیده و با خودش گفته بود:
«اینجا بودن حق من است. من خود ا در حال فرودی هماهنگ و باشکوه از میله بارفیکس میبینم. میبینم که دستهایم را به نشانه پیروزی به آسمان بلند میکنم. مادرم را میبینم که اشک شوق از چشمانش سرازیر است. تماشاگران را میبینم که از روی صندلیهایشان برخواستهاند و یکپارچه من را تشویق میکنند. میبینم که قراردادی سه میلیون دلاری امضا میکنم.
این همین چیزی است که ارل نایتینگل میگوید و همین داستان ساده نشان میدهد که هر اتفاق قبل از محقق شدن، ابتدا در ذهن ما رخ میدهد. البته توجه داشته باشید که مری لو رتون، شبانه روزی هم تمرین و تلاش میکند و سختترین تمرینها را انجام میداد. بنابراین ما هم برای رسیدن به موفقیت و ثروت باید از قدرت فکر خود کمک بگیریم و سپس دست به اقدام و عمل بزنیم. بدون اقدام و عمل هیچ پیشرفتی رخ نمیدهد.
برای رسیدن به موفقیت در زمینه شغلی، شما با چهار واژه «کیفیت»، «کمیت»، «خدمت» و «میزان» روبهرو خواهید بود. میتوانید با این چهار تا یک جمله خوب بسازید؟
ما هم یک جمله زیبا با این کلمات خلق کردهایم که خواندن آن خالی از لطف نیست: «میزان ثروتی که کسب میکنیم، به میزان کیفیت و کمیت خدمتی که ارائه میکنیم بستگی دارد.» بنابراین افرادی که از نظر ذهنی موفق هستند، برای رسیدن به موفقیت در دنیای واقعی، باید با تمام وجود وارد میدان شوند و بهترین خدمت ممکن را به مشتریان خود ارائه دهند.
در هر شغل و سِمَتی که باشید میتوانید ثروتمند شوید و به اهداف خود برسید، تنها کاری که باید انجام دهید این است که میزان کمیت و کیفیتی که به مخاطبان و مشتریان خود ارائه میدهید را ارزیابی کنید. باید تلاش کنید که کمیت و کیفیت خدمات خود را به بهترین سطح ممکن برسانید تا مخاطبان تنها شما را انتخاب کنند و به شما روی بیاورند.
بازار نسبت به شما هیچ گاردی ندارد و تنها به سه موردی که از شما میبیند واکنش نشان میدهد:
• چه فکرهای مثبتی نسبت به بازار دارید؟
• اینکه چه قدرت اراده و فکر روشننی نسبت به بازار دارید؟
• اینکه چه ارزشافزودهای به آن ارائه میدهید؟
بازار تنها تمرکز خود را روی کیفیت و کمیت خدماتی که به مشتریان و مخاطبان خود ارائه میدهید، میگذارد. در صورتی که تمایل دارید ثروت بیشتری را وارد زندگی خود کنید، باید هم ذهن خود را پر از افکار و باورهای مثبت و سازنده کنید و هم اقداماتی انجام دهید که مشتریان بفهمند که شما تا چه اندازه برای آنها ارزش و احترام قائل هستید و چه خدمات بینظیری به آنها ارائه میکنید.
### پایان خبر رسمی