، تهران , (اخبار رسمی): احساس گناه در واقع نوعی حالت درونی است که در ردهی حالات احساسی منفی دستهبندی میشود و دارای ابعاد مختلفی از جمله غم و تنهایی است. مانند سایر احساسات، این احساس را نیز نمیتوان بهسادگی تعریف کرد.
به گزارش گروه تحقیقاتی کرامت: طبق دیدگاه فروید احساس گناه ریشه در لایههای زیرین و پنهانی رفتار انسان دارد. در نظریهی روانپویشی فروید آمده است که ما به کمک مکانیسمهای دفاعیمان قادر هستیم با احساس گناه مقابله کنیم. این احساس را با آگاهی بر زشتی و زنندگی امیال ناپسندمان تجربه میکنیم. فرویداحساس گناه را با «عقدهی ادیپ» و «اضطراب اَختِگی» که در سومین مرحلهی رشد روانی-جنسی (مرحلهی آلتی) در حدود 3 تا 6 سالگی بروز میکند، مرتبط میداند.
فروید میگوید کودک در این مرحله به آن والدِ خود که جنس مخالف دارد، میل جنسی پیدا میکند. این امیال سرانجام در کودک سرکوب میشوند و به کشش جنسی به سایر همسالان او تبدیل میشوند.
اِریک اِریکسون (Erik Erikson) که خود از شاگردان فروید بود، در پی انتقاد از محوریت تمایلات جنسی در نظریهی فروید، نظریهی دیگری ارائه میدهد و مفهوم گناه را از نو تعریف میکند. اریکسون معتقد است که احساس گناه در حدود سن 3 تا 5 سالگی شکل میگیرد و پیامد منفی سومین مرحله از مراحل هشتگانهی رشد روانی-اجتماعی است که موسوم به «ابتکار در برابر گناه» است. به عقیدهی اریکسون، کودک در این مرحله برای نخستین بار در زندگی به دلیل منع شدن از ابتکار عمل، با احساس سنگین گناه مواجه میشود.
کودک از خودبیانگری به وسیلهی اسباببازیهایش میترسد، زیرا تصور میکند که بروز احساسات واقعی، عملی غیرقابل قبول است. کودکانی که در این مرحله از رشد روانی-اجتماعی برای ابتکار عمل با ممنوعیتهای شدید و غیراصولی والدین مواجه میشوند، این بازدارندگی بهقدری درونشان رخنه میکند که در بزرگسالی از هر نوع ماجراجویی و خطر کردن گریزان خواهند شد.
ناگفته نماند که درک درست احساس گناه از منظر نظریههای روانپویشی، نیازمند مطالعات دقیق و گسترده بهویژه در حوزهی روانشناسی است. اما اگر هنوز با تعاریفی که تا اینجا ارائه کردیم ارتباط برقرار نکردهاید، توجهتان را به تعریف گناه از منظر شناختی جلب میکنیم.
از منظر شناختی، گناه احساسی است که فرد وقتی آن را تجربه میکند که بپذیرد به دیگران آسیب زده است. پیروان نظریهی شناختی بر این باورند که احساسات ما از افکارمان ناشی میشوند. احساس گناه مستقیما زاییدهی این فکر است که فرد خود را مسئول نگونبختی دیگران میداند، حال آنکه ممکن است در واقعیت اینگونه نباشد. این طرز فکر در حالت مزمن موجب میشود فرد دائما از این توهم که به دیگران آسیب زده است، در رنج و عذاب باشد.
یک علت این احساس منفی، تمایل خود فرد است به تفسیر نادرست وقایعی که برایش اتفاق میافتند. علت دیگرش این است که هرگز در درستی نتیجهگیریهای خود تردید نمیکند. در شناخت درمانی معمولا سعی بر این است که به افراد یاد بدهند چگونه از شر افکاری که این باور غلط را به او تحمیل میکنند، رهایی یابد.
همچنین در جلسات شناختدرمانی به فرد آموزش میدهند که رفتارهای نادرست خود را بشناسد و اگر مورد حملهی فرآیندهای ذهنیِ مرتبط با احساس گناه واقع شد، فرایندهایی از قبیل «فاجعهسازی» (فاجعه ساختن از پیشامدی ناخوشایند که آنقدرها هم فاجعهبار نیست) یا «تعمیم افراطی» (استنباط یک الگوی کلی از پیشامدی ناخوشایند و تعمیم دادن آن به سایر اتفاقات)، چگونه این حملهها را مهار کند.
دیدگاه شناختی برخلاف دیدگاه روانپویشی به فرد راهکارهایی ارائه میدهد تا در هر پیشامد ناخوشایندی خود را سرزنش نکند. در این دیدگاه تأکید شده است که اگر افکارتان را تغییر دهید، میتوانید احساساتتان را نیز متحول کنید. به بیان دیگر، هرگاه فرد به این نتیجه برسد که به ناحق خود را مسبب رنج دیگران میبیند، قادر خواهد شد چارچوب ذهنی خود را مجددا سامان ببخشد و سهم خود را در پیشامدهای ناخوشایند واقعگرایانهتر ببیند.
اثرات مخرب احساس گناه:
به جرات می گویم که احساس گناه یکی از بدترین احساساتی است که یک انسان ممکن است در طول زندگیاش با آن مواجه باشد و من از آن به عنوان غارتگر عزت نفس یاد میکنم. احساس گناه مانند اژدهایی است که انگیزه، عزت نفس و امید شما را میبلعد.
در واقع کسی که احساس گناه میکند انگار که سر خود را در دهان یک اژدها گذاشته و در فضای دهان اژدها به سختی نفس میکشد و زندگی میکند.
احساس گناه زمانی که ادامه دار باشد، انگیزه هر گونه حرکت و پیشرفت را از شما می گیرد.می دانید چرا؟ چون همانطور که گفتیم غارتگر عزت نفس است که کسی که عزت نفس خود را از دست داده باشد شدیداً احساس بی لیاقتی و عدم شایستگی میکند. احساس عدم لیاقت همان چیزی است که از شما اجازه هر گونه رشد را میگیرد.
احساس گناه، نمیگذارد که شما لذت بردن را دوباره تجربه کنید و احساس لذت را از شما میگیرد. احساس گناه، مانع از این میشود که شما از ته دل شادی کنید. شاد بودن را به منزله گناهی مجدد میداند و به شما خاطر نشان میکند که چطور میتوانی شاد باشی وقتی چنین کاری انجام دادهای. واضح است که شما از ترس اینکه احساس گناهتان شدیدتر نشود از شادی کردن خودداری میکنید.
احساس گناه، با خود احساس طرد شدگی و عدم دوست داشته شدن از طرف خداوند و اطرافیان را با خود به همراه دارد. معمولا کسی که بابت اشتباهی چنین احساسی دارد تصورش بر این است که خداوند دیگر او را دوست نداشته و توجهی به او نخواهد کرد. حتی منتظر عذابی سخت از طرف او است . همچنین فکر میکنند که از نظر دیگران نیز بی ارزش شده است و دیگران برای او اهمیتی قائل نمیشوند.
وای از روزی که احساس گناه در شما تبدیل به یک عادت شود و شما در کنار این احساس زندگی کنید. قطعا شما را تبدیل به فردی افسرده و بی هدف میکند و طراوت و شادابی را مانند غارتگری از زندگی شما میرباید.
آیا احساس گناه فوایدی هم دارد؟
صد البته احساس گناه با خود اثرات مثبتی دارد. اما تنها به دو شرط :
اولا بسیار کوتاه باشد و حالت تلنگر برای شما داشته باشد.
دوما شما را ترغیب به جبران و عدم تکرار اشتباه کند.
در غیر این صورت احساس گناه، هیچ فایدهای ندارد و فکر نکنید با احساس گناه کردن و تلخ کردن زندگی به کام خودتان اشتباهتان جبران میشود یا اینکه تصور کنید چون مستحق مجازاتید پس باید مدت زیادی احساس گناه کنید. احساس گناه شما نه برای کسی که از شما ناراحت است فایده ای دارد و نه برای خودتان. البته به نظر من اگر توانستید بدون اینکه احساس گناه کنید به فکر جبران و عدم تکرار آن بیفتید دیگر نیازی نیست که حتما آن را تجربه کنید.
انواع احساس گناه :
احساس گناه از دو منظر قابل بررسی است :
برای رهایی احساس گناه، مسلما لازم است که بین احساس گناه سالم و ناسالم فرق بگذاریم.باید ذهن خود را نسبت به انواع احساس گناه، شفاف کنیم تا بتوانیم با آن برخورد مناسبی داشته باشیم.
1.احساس گناه سالم:
احساس گناه به خاطر یک کار اشتباه. اگر در زندگی با چنین مواردی روبرو شدید احساس گناه شما سالم است :
- چیزی را بدون اجازه صاحبش برداشته اید و یا اینکه سَرَکی در آن کشیدهاید.
- درباره کسی از روی غرض و فقط چون از او خوشتان نمیآید حرفی زدهاید.
- برای اینکه حرفتان را به کرسی بنشانید به کسی توهین و یا بی احترامی کردهاید.
- برای خودشیرینی و رسیدن به هدفتان، به دیگران دروغ گفته و آنها را فریب دادهاید.
- خودتان یا دیگران را تحقیر و خرد کرده و پشت آنها را عمدا خالی کردهاید.
2. احساس گناه ناسالم :
احساس گناه به خاطر کار درستی که فکر می کنیم اشتباه است.
مثل زمانی که به پیشنهاد دوستی جواب منفی داده ایم چون بر اساس منطق و قوه تعقلمان به این نتیجه رسیدیم که نباید انجامش دهیم؛ اما دائماً خودخوری میکنیم که چرا جواب رد دادیم، نکند ناراحت شده باشد، نکند فکر کند که من نمیخواستم کمکش کنم و یا افکاری از این دست.
به طور کل در موارد زیر ما نباید احساس گناه داشته باشیم :
- وقتی به دنبال لذت بردن از زندگی هستید.
- وقتی از دیگران توقع داشته باشید که با شما محترمانه برخورد کنند.
- وقتی عقاید و احساسات خود را صادقانه ابزار کردهاید، بدون اینکه قصد تغییر عقاید دیگران را داشته باشید.
- از هر آنچه که توی زندگی خداوند به شما داده نهایت لذت را ببرید.
- وقتی در مورد مسالهای کاری از دستتان بر نمیآید.
در هر دو مورد احساس گناه داشتن اشتباه است و بی فایده است. چرا که هیچ کمکی به شما نمی کند و فقط فرصت، انگیزه و حس و حال شما را برای جبران اشتباه می گیرد.
راه هایی رهایی از احساس گناه
کار را به عذاب کشیدن نکشانید.
پیشگیری همیشه بهتراز درمان است. باور کنید اگر فقط کمی قبل از گفتن هر سخن یا انجام هر کاری فکر کنید و حرفهایتان را بسنجید خیلی وقتها از عذاب وجدان بعدی رها خواهید شد.
اما به هر حال این حس هر از چند گاهی برای همه ما بروز خواهد کرد.
در این حالت با خود می گویید "من به قدر کافی سعی نکردم "
### پایان خبر رسمی