، تهران , (اخبار رسمی): داستان سرایی در کمپین تبلیغاتی اگر مناسب و حرفهای باشد همواره به موفقیت آن کمپین تبلیغاتی کمک میکند. بسیاری از از نظریه پردازان بازاریابی و تبلیغات اعتقاد دارند که حضور یک داستان قوی در پشت پرده فعالیتهای تبلیغاتی یک شرکت بسیار موثر است.
بسیاری از از نظریه پردازان بازاریابی و تبلیغات معتقد هستند فعالیتهای تبلیغاتی یک شرکت به غنیسازی محتوای تولید کمک بسیاری میکند و احساسات بیشتری را بر میانگیزد و ارتباطات موثرتری شکل میدهد.
از دیرباز خیلی از مردم، شعرا و نویسندگان مفهوم خاصی را که میخواستند ملموستر انتقال دهند با داستانسرایی این کار را میکردند و عملا داستان سرایی جزء تکنیکهای ارتباطی به صورت گستردهتر و عامتر بوده و همچنین بستری برای به نمایش گذاشتن درون نویسنده است. تبلیغات هم میتوانند از این قانون مستثنی نباشند. شرکتها میخواهند برند خود را در ذهن مخاطبان جا بیاندازند و با تبلیغات این کار را انجام میدهند. در این صورت چه کاری بهتر از داستانسرایی برای مخاطب میشود پیدا کرد؟
همان بخش از ذهن ما که یک داستان را تجزیه و تحلیل میکند و داستان را در خود بررسی میکند تا به یه درک بینجامد همان برای فعالیتهای انسانی نیز استفاده میشود. این یعنی داستان سرایی به طور مستقیم روی درک مخاطب از برند کسب و کارها میتواند تاثیرگذار باشد و داستان سرایی کمپین تبلیغاتی کمک میکند مخاطبان بازار هدف یک کسبوکار را بهتر بشناسند و بدین ترتیب راحتتر اعتماد کنند. با علم به تاثیر داستان سرایی کمپین تبلیغاتی، بازاریابان متخصص در شرکتهای خود دست به تولید محتوای موثر میزنند.
سه مرحله الزام آور برای داستان سرایی کمپین تبلیغاتی:
حتما برای خیلیها پیش آمده است که شروع به دیدن یک سریال میکنند و ناگهان به خود میآیند که چند ساعت گذشته است و چندین قسمت پشت سر هم دیدهاند. خیلیها سعی میکنند به کارهای دیگر زندگیشان برسند یا کمی استراحت کنند و بخوابند اما ذهنشان همچنان درگیر داستان سریال است و پیش خود درباره قسمتهای آینده خیال پردازی میکنند و بی صبرانه منتظر هستند تا قسمت بعدی را مشاهده کنند. همهی اینها به خاطر وجود داستان سرایی است که صرفا به نوشتن چند خط کلمه خلاصه نمیشود. این درگیر شدن ذهن به خاطر پیچیدگیهای نهفته در داستان است: هدفی که دارد، مسیری که طی میکند و نتیجهای که به آن میرسد.
برای داستان سرایی کمپینهای تبلیغاتی هم میتوان اثری مشابه با همان پیچیدگیهای یک داستان رمان یا سریال طراحی کرد که راههای محتلفی برا تحقق آنها وجود دارد اما سه اصلی که به آن پرداخته میشود پایههای داستان سرایی کمپین تبلیغاتی هستند که در اینجا پیشنهاد میشود:
1- پایهگذاری اصول اولیه و تعریف ماموریتها
یک داستان قوی باید چشمانداز خوب داشته باشد و مسیری را انتخاب کند. هر کسبوکاری به دنبال سودآوری بیشتر است و قطعا در راهاندازی یک کمپین تبلیغاتی مهمترین هدف مادی همان جذب مشتری بیشتر و کسب سود بیشتر است اما برای داستانسرایی کمپین تبلیغاتی باید به مفهومی ورای سودآوری فکر کرد. اینکه کسبوکارتان واقعا چیست؟ چرا شرکت شما وجود خارجی دارد؟ و اینکه برند شما قرار است چه چیزی را نشان بدهد؟
اگر هدفی برای بودن داشته باشید هدفتان قطعا باید ورای مسائل مادی باشد. در داستان سرایی کمپین تبلیغاتی باید در نظر داشت که مخاطبان داستان را میخوانند و باید بر ذهن آنها اثر گذاشته شود و برای درک و شعور آنها از مسائل احترام قائل شد. یکی از نمونههای خوب داستان سرایی کمپینهای تبلیغاتی کاری است که که برند Honest Tea انجام داده است که با در نظر گرفتن سلامت مصرف کنندگان و حفاظت هرچه بیشتر از محیط زیست به صورت کاملا شفاف چگونگی استفاده از منابع محصولات خودرا با مشتریان خود در میان گذاشت و به آنها نشان داد که علاوه بر آنکه میخواهد محضول با کیفیتی به دستشان برساند به فکر سلامتی آنها نیز است و به محیط زیست پیرامونشان هم اهمیت میدهد.
2- ایجاد حس اعتماد با رویکرد صادقانه
یک داستان نمیتواند با داشتن تنها یک شروع خوب برای همیشه در ذهن مخاطبان باقی بماند و یک سریال با یک قسمت پایلوت نمیتواند موفقیت قسمتهای بعدی خود را تضمین کند، یک داستان سرایی موفق برای رسیدن به این موفقیت و ریشه کردن در ذهن مخاطب مسیر پر فراز و نشیبی را طی میکند و تاثیرگذاری بر مخاطب و جلب اعتماد آنها یک شبه به دست نمیآید و ممکن است حتی سالها به طول بیانجامد.
یک بنگاه کسب و کار بعد از آنکه ماموریتهای خود را شناخت باید پایهای برای همهی کارهای خود پیدا کند. مثل نقطهی پرگار. مسلما رویکردهای بازاریابی میتوانند تغییر یابند و با پیشرفت تکنولوژی ابزارهای مختلفی ایجاد شوند که سیستمهای تبلیغاتی را به کلی تغییر دهند اما چیزی که نباید تغییر کند فلسفه و پیام کسب و کار است. پیام پنهان در پشت یک تبلیغات اگر تغییر کند منجر به سردرگمی مخاطب خواهد شد و هیچ مخاطب سردرگمی به شما اعتماد نخواهد کرد. مخاطبان از محصولات کسی خریداری یا از خدمات کسی استفاده میکنند که آنها را خوب درک کنند و به شناخت دقیقتر و بهتری برسند.
هویت برند مسئلهای است که حیات یک برند به آن بستگی دارد. حتی در زمینهی انتخاب اسم، طراحی لوگو و ... این فسلفه آغاز میشود و مسیر آن در داستان سرایی کمپین تبلیغاتی پیگرفته میشود. به عنوان مثال میتوان به لوگوی شرکت آمازون دقت کرد که فلش بین حرف A و Z تداعی کننده تنوع محصولات است که آمازون در تمامی سالهایی که به تبلیغات میپرداخت این مفهوم را منتقل میکرد که همهچیز را میتوانید در آمازون پیدا کنید و بخرید و مسیری که آمازون پیش میگرفت هدفش رسیدن به یک ابر فروشگاه آنلاین بود که امروز به آن رسیده است.
3- رعایت اصول و تاکتیکهای داستان سرایی
در داستاننویسی هم مانند هر کار دیگر ظرافتهایی وجود دارد و الگوها و تکنیکهای خاصی طراحی شده است. هر کسی نمیتواند بیاید و چند تا کلمه بدون وزن زیر هم بنویسید و بگوید این شعر است! یک داستان جذاب معمولا دارای سه پردهی آغازین، میانی و پایانی است که بسته به نوع روایت میتواند اشکال مختلفی به خود بگیرد. در زمینه داستان سرایی کمپین تبلیغاتی هم شرکت و برند شما باید از اصول بازاریابی پیروی کند.
فیلمی که در 20 دقیقه اول مخاطب را جذب نکند تا آخر فیلم هم موفق به جذب مخاطب و میخکوب کردن او روی صندلی سالن سینما نخواهد شد. این جملهای است که خیلی از نظریهپردازان سینما به آن اعتقاد دارند. شروع یک کمپین تبلیغاتی هم باید فوی باشد. باید در همان فعالیتهای اولیه اثرگذاری مطلوب را داشته باشد و فلسفهی خود را به درک عموم برساند و برداشت اولیه مخاطبان از تبلیغات شرکت مثبت باشند. شروع ضعیف میتواند برند شما را به عنوان برندی ضعیف معرفی کند که در دنیای بازاریابی اینترنتی گستردهای که این روزها مدام در حال بزرگتر شدن است بدنام شدن مثل سم مهلک است. در داستان سرایی کمپین تبلیغاتی خود موقعیتهای جذابی برای مخاطبان ایجاد کنید تا تحریک شوند و به موقعیت پیش آمده فکر کنند. مشکلات این موقعیت را به مخاطبان خود شرح دهید و نشان دهید چگونه مشکلات را برطرف میکنید یا در این موقعیت چه منافعی میتوانید برای آنها ایجاد کنید.
باید باعث شگفتی مردم شوید مانند یک فیلم اخلاقی که به باورهای رایج مردم نهیب میزند. باید داستان سرایی کمپین تبلیغاتی خود را جذاب، باورکردنی و جداییناپذیر نشان دهید. هیچکس یک داستان خوب را رها نمیکند چون درگیر آن میشود. کمپین تبلیغاتی باید به گونهای طراحی شود که به مخاطبان نزدیک باشد و حتی الامکان آنها را درگیر کند. مردم اگر حس کنند عضوی از یک تبلیغ هستند حس بهتری پیدا میکنند. نمونهی موفق این نوع رویکرد بازاریابی درونگرا که در بیلبوردهای تبلیغاتی استفاده شده است تبلیغات شرکت اسپری حشرهکش و ضد آفت Frontline در یک مرکز خرید است. در تصویر این بیلبورد آدمهایی که روی پوستر راه میروند نقش مکمل طراحی پوستر را ایفا میکنند و جزئی از کار میشوند و کسی که از بالا مشاهدهگر است به راحتی با پوستر ارتباط برقرار میکند.
علاقهمندان برای آشنایی بیشتر با راهکارهای بازاریابی دیجیتال میتوانند به وبسایت وبیما مراجعه کنند.
### پایان خبر رسمی