، تهران , (اخبار رسمی): هنگامی که عطری را میبوییم؛ فرآیندی خارق العادهای در مغزمان، آغاز میشود. این پدیده، خالقِ احساسات و عواطفی است که ورای فرآیندهای روانشناختی قرار دارند.
به گزارش لوکس بایر :
با بررسی عمقِ آناتومی عواطف، این پدیده را، مورد توجه قرار میدهیم. گاهی، استنشاقِ یک عطر، میتواند بواسطه تجربیات حسی، نتایج غیر قابل تصوری داشته باشد. علیرغم اینکه ما تنها بخشی کوچک از واقعیت را دریافت میکنیم؛ اما همین میزانِ اندکِ قابل درک، ما را تحت سلطه قرار میدهد.
با نکتهای که شاید برایتان تعجب آور باشد، آغاز میکنم؛ بینی ما نمیبوید! چشمانمان نمیبینند، گوشهایمان نمیشوند، زبانمان طعمها را نمیچشد و انگشتانمان لمس نمیکنند! آنچه حقیقتا این اعمال را انجام میدهد، مغز و ذهن ما است! مغز، رهبری تمامی احساساتی که در زندگی روزانه تجربه میکنیم، بر عهده دارد. دریافتهای حسی، در نتیجه الگوریتمها یا عملکردهای مغزی است.
اجازه بدهید کمیدقیق تر بر سیستم بویایی تمرکز کنیم. بعنوان مثال، مولکولهای ایندول، که موجب تجربه رایحه یاسمن و رایحه گلهای سفید مشابه با آن میشود و یکی از بیشترین ترکیبات موجود در گل رز است، فاقد بو است! این مولکولها در واقع، موجب به جریان افتادن مجموعهای از واکنشهای بیوشیمیایی در سطح سلولی میشوند و الگوریتمهایی در مغز میسازند که در نهایت منجر به دریافت حسی میشود.
مغز، دارای مجموعهای از شبکهها و ویژگیهای ساختاری است که کیفیات بسیار خاص و ویژهای ایجاد میکند. میلیاردها نورون، مسئول این کیفیات هستند؛ بشر، ساخته شده از بینهایت ناشناخته است! ترکیبی از عناصر عجیب و غریبی است که به آنها "کوآرک" و الکترون میگویند. بر این اساس، میتوانیم بگوییم که این عناصر عجیب و غریب هستند که فعالیت میکنند! اما، باید بگویم که واقعیت از این هم شگفت انگیزتر است؛ در واقع، کوآرکها و الکترونها، رشتههایی هستند که حتی با میکروسکوپ هم دیده نمیشوند، و توسط رشتههایی که مرتعش هستند، تشکیل میشوند! جالب است بدانید این بخشهای کوچک هرچه هستند، قابل مشاهده نیستند! آنچه ما میبینیم در واقع تاثیرِ تشعشعات الکترومغناطیسی، از پرتوهای تابنده سپرِ الکترونیکی اتمها است؛ اگر بگوییم این امر بیشتر شبیه به خیال و توهم است، اشباه نکردهایم!
بعلاوه، این بخشهای بسیار ریز، ویژگیهای بسیار متفاوتی از ویژگیهای شناخته شده فیزیک یا فیزیک نیوتونی دارد. میدانیم که این بخشها، غالبا از خلاء تشکیل شده اند! در واقع، شالوده واقعیت خلاء است و از ما گریزان نیز هست؛ در نتیجه، چرخهی شکل گیری و از بین رفتنِ شکل این بخشها و زیراتمهای ماده است که انرژی محض را خلق میکند. بخشهای میکروسکوپی، رفتار عجیبی دارند! طوری که شیوهی رفتار این بخشها، وابسته به ناظر، متغیر است؛ یعنی بستگی دارد که چه کسی به آنها نگاه میکند! به اصل هایزنبرگ رجوع میکنیم که شهرت بسیاری دارد؛ میتوانم بگویم که تمایزات و تفاوتها در گستره فیزیک کوآنتوم، با منطق ما قابل درک نیست.
یکی از نتایج اصلهایزنبرگ، این است که روش اندازهگیری نمیتواند دقیق باشد و متغیرهای متعددی وجود دارد که دارای پیوستگی درونی هستند. این متغیرها را نمیتوان هم زمان با هم و بصورت دقیق، مشخص کرد؛ به عبارت دیگر، تا زمانی که شروع به مشاهده نکنیم، هیچ راهی وجود ندارد!
گیرندههای حسی، سیگنالهای خارجی را انتقال میدهند، و درک ما از واقعیت، بدین ترتیب، شکل میگیرد. فرآیندهای بیولوژیک، سنگ بنای تعاملِ هستارهای زنده با محیط، هستند؛ به جرات میتوان گفت که بدونِ عملِ درک کردن، زنده نیستیم.
هم اکنون میتوانیم این سوال را بپرسیم: چطور مغز ما، اشیاء و هستارهای قابل درک را، مدیریت میکند؟ در ظاهر به نظر میرسد که این فرآیندها، جادویی هستند! مغز، با مولکولها، امواج الکترومغناطیسی، امواج آکوستیک، و امواج فشاری، توانایی خلق جهانی مملو از روایح، صداها، طعمها، لامسه و ... مییابد.
همانطور که گفتیم، مجموعه ای از شبکههای عصبی درون پیوسته وجود دارد، که دارای ویژگیهای منحصر بفرد هستند و بخشی از توضیح این واقعیت حیرت انگیز، در آنها نهفته است. به عنوان مثال، هنگامیکه یک مولکول وانیل را میبوییم (فراوان ترین مولکول که از گیاهی از خانواده ارکیده، بدست میآید و بوی وانیل میدهد)، این مولکول، شبکه عصبی خاصی که در حبابهای بویایی و کورتکس مغز قرار دارد را، فعال میکند. این شبکه عصبی، حاوی هزارن نورون است که مسئولِ انتقال سیگنالهای بویایی وانیل است و مستقیما با سیستم لیمبیک مغز در ارتباط است و این سیستم، کنترل کننده احساسات است.
فعال شدن این شبکه خاص توسط مولکول وانیل، همان اتفاقی است که خالقِ رایحه وانیل است. این پدیده، به وسیلهی فعالیتهای خودکنترلگرِ مغز، که به مغزمان ویژگیهایی استثنایی میبخشد، تسهیل میشود. برخی از تئوریها میگویند که بدن همانند یک کامپیوتر کوآنتومیاست؛ کامپیوترهای کوآنتومی، قدرت بسیار بیشتری از کامپیوترهای حال حاضر دارند. شاید همین امر، رازِ طبیعتِ عجیب و غیر قابل توصیفی است که تجربه حضورِ هستارهای قابل درک را برایمان امکان پذیر میسازد.
سیستم حسی ما، دریافت کننده کوآرکها و الکترونهای عجیب و غریبی همچون، مولکولهای بویایی، مولکولهای مزه دار، امواج صوتی، امواج الکترومغناطیسی، و امواج فشاری است و دریافتهای حسی منحصر بفردی را ایجاد میکند. چنین نگاهی به واقعیت، به عنوان واقعیت بی واسطه شناخته میشود؛ تنها راهی که واقعیت خارجی را درک میکنیم! حسهای ما، همانند پنجرههایی هستند که تکه پارههای جهان خارجی را، حتی اگر قابل درک نباشند، دریافت میکنند. بدن ما، دارای فیلترهای حسی است که تنها اجازه دسترسی به بخشی از اطلاعات موجود را میدهد؛ میتوان گفت میزان این دسترسی چیزی در حدود کمتر از یک درصد است! علاوه بر این، باید بگویم که تنها بخشی کوچک از این یک درصد اطلاعات، آگاهانه توسط مغز تحلیل میشود! باقی تحلیلها، آگاهانه نیستند؛ اما وجود دارند و نقش مهمیدر مکانیزمهای مغز ایفا میکنند. مکانیزمهایی همچون تصمیم گیری. اطلاعات بیش از حد، میتواند سیستم حسی ما را دچار نابودی کند. مغز آیتمهای خاصی، همانند برخی مولکولها و طول موجهای الکترومغناطیس را انتخاب میکند، و مغز بوسیله آنها، فرماندهی میکند و یا هرکاری که برای حیات ضروری است را، انجام میدهد.
چنانچه این پنجرههای حسی، موقتا بسته شوند، مرگ حسی و سپس مرگ بیولوژیک رخ میدهد. دنتریتهای شبکههای عصبی، کارکرد خود را از دست میدهند و همچنین نمیتوانند انرژی لازم برای انجام فرآیندهای اساسی بیولوژیک را، دریافت کنند.
### پایان خبر رسمی