، مشهد , (اخبار رسمی): در رژیمهای لاغری معمولا غذا به چشم دشمن دیده میشود اما مساله این است که غذا به تنهایی در لاغری موثر نیست بلکه زمینه ذهنی نیز موثر است.
افرادی که رژیم لاغری میگیرند معمولا تمایل دارند که به غذا به چشم یک دشمن بنگرند. تبهکار غول پیکر و پست فطرتی که، همین که محافظان ضعیف شود میتواند شخص را گیر بیاندازد. آیا میتوان از شر این خصم توانا خلاص شد؟ در واقع، این عمل «رژیم گرفتن» است که غذا را در موضعی خصمانه نگاه میدارد. از روی تجربه خیلیها میدانند به محض این که سوگند میخورند که رژیمی را شروع کنند، اندیشیدن به غذاهایی که میتوانند یا نمیتوانند بخورند به دغدغهای بزرگ تبدیل میشود. این غذا چقدر کالری دارد؟ چقدر فداکاری باید کرد تا بتوان آن را خورد؟ پنجمین قاشق پنیر بی کالری که به دهان گذاشته میشود و در همان حال، هر چه بیشتر به کیک شکلاتی فکر میشود، احساس ضعف بیشتری به دست میدهد. اینجا است که دشمن میتواند به آسانی نزدیک شود و دیگر بار مدعی پیروزی شود. بالاخره باید دریافت که دیگر نمیتوان مطیع رژیمهای لاغری بود. همه استحقاق هر دو را دارند: هم غذای خوب، هم اندام متناسب.
خودرا برای شکست آماده نکنید
رژیم های لاغری، زمینه ذهنی شکست را مهیا میکنند. شاید بتوان بعضی از تجربههای خود را به خاطر آورد. باید به یاد داشت که تیترهای جذاب «تنها رژیمی که موثر است!»؟بیشتر تیتر هستند.
همه اینها بعد از ظهر شنبه اتفاق میافتد. همه تصمیم میگیرند که از روز دوشنبه شروع کنند. آنگاه بسته دوناتهایی را که در آشپزخانه دارند را به یاد میآورند. به سرعت به آشپزخانه میروند و تمامش میکنند. همه میدانند که باید از شرش خلاص شوند.
روز موعود فرا میرسد. روز نخست بدون کوچکترین تقلب به سر میآید. روز دوم به موفقیت روز اول نیست. یک بستنی قیفی که دیگر چیزی محسوب نمیشود. روز سوم دیگر تاب تحملش را ندارید. هیچ چیز دیگر هیچ چیز به اهمیت غذا نیست. حالا فقط و فقط میتوان به غذا اندیشید.
البته که فرد تسلیم میشود و جدا سلامت عقل خالق این رژیم لاغری را به باد سؤال میگیرید. شخص یقین دارد که خالق این رژیم، خودش همواره نی قلیانی ملخی بوده که به دلیلی نامعلوم – تصمیم گرفته چاق و چلههای این عالم را به عذابی الیم دچار کند. حتی فرد در این مرحله در سطح عقلی توانسته برای شکست خود توجیهی بیابد، منتها ناخودآگاه دارد خود را برای شکستی دیگر مهیا میکند. این اندیشه قدرتمند که «همیشه شکست میخورم» شروع میکند به خزیدن در سایر زمینههای زندگی. اگر ذهن نیمه هشیار بپذیرد که در رژیم غذایی شکست خورده، این توانایی را خواهد داشت که این اعتقاد منفی را به ازدواج نیز تعمیم دهد؛ (تا وادارتان کند که این اعتقاد را نیز بیابید که همدمی شکست خورده هستید)، و همچنین در مورد شغل یا پدر یا مادر بودن. ذهن نیمه هشیار این توانایی را ندارد که معقول باشد و به داوری درست بنشیند: همه چیز را تحت اللفظی و على الظاهر تعبیر می کند. پس اگر فرد معتقد باشد که در کاهش وزن شکست خورده است، ذهن نیمه هشیار این امر را چنین تفسیر میکند که کلا و عموما موجودی شکست خورده است.
بدتر از همه مواردی است که فرد توانسته است برای مدتی طولانی به رژیمی ادامه دهد.
اما زمانی که تصمیم میگیرد جشن بگیرد و به خودش جایزه دهد: یک کافه گلاسه همراه یک کیک شکلاتی. این جشن آنقدر دلچسب است که نمیتواند همانجا متوقف شود. اندک اندک بر میزان خوراک افزوده میشود. یک ماه نگذشته که نه تنها وزن کاهش یافته، بر میگردد، بلکه سه کیلو هم مازاد بر آن اضافه وزن پیدا میشود. حالا در ذهن شخص، او زبونترین و انزجارآورترین شکست خورده موجود بر سیاره زمین است. مصیبت واقعی در اینجا این است که در طول رژیم لاغری به امید رسیدن به کاهش وزنی ثابت، رنج برده است. در واقع، این اندیشه مصرانه آفریده شده است که: «من موجودی شکست خورده هستم و نمیتوانم هیچ کاری را به درستی انجام دهم.» حالا هم وزن شخص بیش از زمانی است که رژیم لاغری را آغاز کرده بود.
### پایان خبر رسمی