، تهران , (اخبار رسمی): یکی از اصلیترین محورهای تحقق توسعه توسعه روستایی، بحث گردشگری بهعنوان صنعتی سبز و پایدار است که بهنظر میرسد چالشهایی از جمله آب و محیط زیست که با فاکتور اصلی اقتصاد روستایی یعنی کشاورزی گره خورده مانع از تحقق آن شده است.
به گزارش اخباررسمی به نقل ایانا، با روی کارآمدن دولت تدبیر و امید توسعه روستاها به یکی از بحثهای اصلی در حوزه اقتصاد بدل شد. موضوعی که البته پیشتر هم بهنظر میرسید مورد توجه بوده، اما نتیجه چندانی دربر نداشته است. نخستین اقدام دولت یازدهم برای توسعه روستاها بهویژه روستاهای مرزی، ایجاد معاونت توسعه روستایی و مناطق محروم در نهاد ریاست جهموری بود و یکی از اصلیترین محورهای مورد توجه برای تحقق این توسعه، گردشگری روستایی بهعنوان صنعتی سبز و پایداربود. بهنظر میرسد چالشهایی از جمله آب و محیط زیست که با فاکتور اصلی اقتصاد روستایی یعنی کشاورزی گره خورده بود یکی از مهمترین دلایل این انتخاب بود.
طبق نتایج پژوهشی که در معاونت توسعه روستایی و مناطق محروم انجام شد و مرداد امسال به نشر رسید، در سال 91 (پایان دولت دهم) روستاها از تولید ناخالص ملی، سهمی 26 و ششدهم درصدی و معادل یک میلیون و 958 هزار و 142 میلیارد ریال داشتند که بخش عمده آن به کشاورزی اختصاص داشت. این در حالی است که در پایان دولت دهم 456 روستا در سراسر کشور به عنوان روستاهای هدف گردشگری تعیین شده بودند. اما در تولید ناخالص ملی، سهم گردشگری روستایی تقریبا معادل صفر برآرود شد.
یک کارشناس ارشد جغرافیای گردشگری، دولت را در حوزه روستایی همچنان سرگردان ارزیابی میکند. سید همام عمادی راد میگوید: "با توجه به آنچه از خبرها و رصد برنامههای دولت میبینیم به نظر نمیرسد، دولت پلن مشخصی برای توسعه گردشگری روستایی داشته باشد. در حقیقت تحرکاتی که امروز در برخی روستاهای خاص وجود دارد، یا حاصل کار بخش خصوصی است و یا در موارد نادری بخشی از جوامع محلی. اگر به طور ویژه فکر میکنید که دولت افق بلند مدتی برای این موضوع در نظر گرفته است باید بگویم چشم اندازی دیده نمیشود."
او ادامه میدهد: "در بحث گردشگری بین المللی در شرایط فعلی، دولت میتواند مهم ترین نقش را ایفا کند. چه در ساخت و توسعه زیر ساختها و چه در بخش حمایتها و منابع قانونی که برای حمایت در اختیار دارد. در بحث بینالملل حتی در حوزه تبلیغات هم آنقدر که دولت (تأکید میکنم در شرایط فعلی) میتواند اثرگذار باشد، بخش خصوصی و جوامع محلی نمیتوانند. یکی از اصلیترین اقدامهای دولت به جای تمرکز بر محور گردشگری روستایی، باید بر ماندگار کردن روستاییان در روستا با طرح ریزی برنامههای کوتاه مدت و میان مدت، استوار شود. تضمین این ماندگاری در بلند مدت با ایجاد اشتغال پایدار از جمله گردشگری انجام میشود."
عمادی راد در پایان میگوید: "اگر گردشگری داخلی را کنار بگذاریم، میبینیم ورودی های ما به طور کامل بسته است. یعنی ما پروژههای ویژه ای برای ورود از آب، زمین و هوا به کشور تعریف نکردهایم. البته واقعا با هم افزایی که شبکه بوم گردان ایران ایجاد کرده اند، به آهستگی رشدی مشاهده میشود اما به هیچ عنوان کافی نیست."
دکتر مهدی سقایی نیزدکترای گردشگری است. او هم در گفت وگو با خبرنگار ایانا، برنامههای توسعه کشور را فاقد نگاه به حوزه گردشگری روستایی میداند.سقایی میگوید: "حتی نمیتوان در برنامه چهارم توسعه رد پایی از گردشگری روستایی دید. از برنامه پنجم به این طرف این رد به شکل غیر کارشناسانه ای دیده میشود. اساسا تکیه در گردشگری ایران و گردشگری روستایی به تبع آن، بر جاذبه است. در حالی که جاذبه شرط لازم و یکی از عناصر تکمیل فرآیند گردشگری است، اما شرط کافی نیست. عناصری مانند معرفی، دسترسی، استقرار زیر ساخت ها، خدمات پذیرایی، مهمان نوازی همه و همه دست به دست میدهند تا چیزی به نام کالای گردشگری را به وجود بیاورند. صرف وجود جاذبه و بازدید و دیدن از آن گردشگری نیست."
او ادامه میدهد: "مفهوم گردشگری با مفهوم تفرج کاملا جدا هستند. شما باید برنامه ای داشته باشید که در نهایت منجر به این شود تا فردی که از نقطه «آ» به نقطه «ب» سفر کرده است در نقطه «ب» پول خرج کند و اتفاقا این پول خرج کردن را بدون واسطه در نقطه «ب» انجام دهد. تحولات زیادی در جهان اتفاق افتاد تا گردشگری به عنوان یک محور اقتصادی تعریف شد و بعد از آن گردشگری روستایی رشد کرد. در بسیاری از کشورهای اروپایی و امریکا این حوزه به یکی از اصلی ترین محل درامدهای جوامع محلی تبدیل شد. اما اتفاقی که برای ایران رخد داد خلاف همه استانداردهای گردشگری روستایی بود."
سقایی با ذکر مثالی از چند روستای هدف گردشگری میگوید: "آنچه برنامههای دولت در گذشته به عنوان توسعه گردشگری بر سر روستاها آورد و نگاهی که به روستاییان داده شد، تبدیل روستاهای شان به شبه شهرها، با توجیه ایجاد خدمات بود. من نام آنها را روستاهای شتر مرغی میگذارم. یعنی نه دیگر شهر هستند و نه روستا. ما هویت و بن مایههای گردشگری یک روستا را آن سلب کردیم و حالا انتظار داریم گردشگری روستا به ثمر بنشیند. در روستای زیارت گلستان که به واسطه رسانهها همه مردم آن را میشناسند، شمایلی از یک روستا هم باقی نمانده است. ساخت ویلاها و آپارتمان ها، از بین رفتن اراضی سبز (حتی اگر جزو منابع ملی و یا مناطق حفظت شده هم نبود) از بین رقتن بافت بومی و سنتی معماری و حتی روابط اجتماعی، زیارت را به ماکتی تبدیل کرد که نه روستاست و نه شهر. این منطقه هیچ توانی بر جذب و ماندگاری گردشگر ندارد. ویلاهای خصوصی در بهترین حالت محل تفرج شهرنشینان همان منطقه هستند. خانه دوم یا فرآیند مدرن شده ییلاق و قشلاق، گردشگری نیست. برای هر روستا به شکل مجزا باید ظرفیت سنجی و محصول سنجی شود. یعنی مانند هر فرایند اقتصادی دیگر چرخه عرضه و تقاضا با توجه به توان و قابلیت شکل بگیرد. در غیر این صورت به نظر من نه فقط روستاها نقشی در افزایش تولید ناخالص ملی ایفا نخواهند کرد، بلکه به واسطه شتر مرغی شدن، سهم گذشته خود را هم از دست میدهند.
مینا عامری کارشناس ارشدتوسعه پایدار است. او معتقد است که روند شکل گرفته برای گردشگری روستایی نتوانسته اصلی ترین مسائل روستاها را تا این لحظه حل کند. عامری میگوید: اگر به فلسفه تاکید بر گردشگری نگاه کنیم میبینیم راهکاری برای برون رفت اقتصاد وابسته به منابع در جوامع محلی است. اصل در پایداری، حفظ منابع است. از آن جایی که جوامع محلی توان افزایی نمیشوند و فقط دورنمایی از هر بحث گردشگری از جمله برای ایجاد اشتغال پایدار به آنها میرسد، نمیتوانند موفق عمل کنند. به عنوان نمونه در روستاهای شمال کشور تا جایی که من میدانم بیش از سی یا چهل روستا این تلاش را انجام میدهند تا اشتغالی جایگزین دامپروری وابسته به جنگل و کشاورزی ایجاد کنند. اما وقتی فعالیتهای آنها را رصد کنید خواهید دید، انگار در خلا کار میکنند."
او در ادامه میگوید: "در خلا کار کردن به این معنا است که نقشه راه ندارند، آنان رقبای بازار خود را نمیشناسند و از ضعیف ترین تبلیغات برخوردارند. عملا بازار فروش ندارند و اگر کالاهایشان به بازار دسترسی پیدا کند هم مطابق سلیقه خریداران نیست. در بحث گردشگری برخی فرصتها را میشناسند اما تهدیدها هنوز ناشناخته مانده است. یک مثال بسیار ساده ورود گردشگری است که با آمدن به روستای شما، در یک صبح تا عصر ممکن است بین 5 تا ده هزار تومان پول خرج کند. یعنی مثلا خرید محصولات لبنی داشته باشد یا مواردی مشابه آن. به ازای آن، 5 لیتر آب مصرف میکند. مقادیری زباله میریزد. کالاهای صنایع دستی شما را می بیند اما چون به روز نیست و کاربردی در زندگی عادی ندارد خریداری نمیکند. اگر خوب دقت کنید میبینید که بیشتر ضرر کرده اید. چون زباله او به محیط زیست شما صدمه زده، آب شما را در این بحران آب مصرف کرده و دست آخر با دو کیلو ماست، روستای شما را ترک کرده است."
عامری اضافه میکند: "جوامع محلی نیاز دارند مورد آموزش و تقویت قرار بگیرند. در غیر این صورت دو تهدید بزرگ آنها را در مخاطره میاندازد. 1: سودآور نبودن فعالیتهایی که به نام درآمدزایی برایشان تعریف شده آنان را به این نتیجه میرساند که فعالیتهای گذشته مناسب تر است. یعنی دوباره به اقتصاد وابسته به منابع اعتماد میکنند. 2. در نظر نگرفتن تهدیدها و توان اکولوژیک هر منطقه و نسنجیدن ظرفیتها و یکسان سازی الگو برای همه روستاها، بار دیگر توسعه گردشگری را در همان فضای مخرب گذشته قرار میدهد. یعنی بار دیگر شرط پایداری و توازن از فعالیتهای تحت نام توسعه گرفته میشود. فراموش کردن این پیش شرطها پیش از اقدام میتواند گردشگری روستایی را هم به فعالیتی مخرب و مغایر با توسعه متوازن و پایدار تبدیل کند. این مخاطره را هر سه بخش دولت، بخش خصوصی و جوامع محلی میتوانند ایجاد کنند."
به نظر میرسد گردشگری روستایی تا به امروز، آن چنان که در تبلیغات دولتی و بخش خصوصی به چشم میخورد نتوانسته لقمه شیرینی در دهان تولید ناخالص ملی و ارزش افزوده کشور بگذارد. آنچه از برآیند گفت و گو با کارشناسان بر میآید این است که فرصت گردشگری روستایی تا به امروز بیشتر مخاطره داشته است. شاید شکل گیری گفت وگوهای کارشناسی برای شناخت دقیق فرصتها وتهدیدهای توسعه در هر مبحثی از جمله گردشگری روستایی، پیش از اقدام ، برای جلوگیری از رخداد حوادث جبران ناپذیر از ضروریات باشد.
### پایان خبر رسمی