، اصفهان , (اخبار رسمی): در این نوشتار به بررسی فرآیند هشت مرحلهای تغییر در عملکرد امام حسین (ع) در طول واقعه کربلا میپردازیم. حسین بن علی (ع) گامهایی را برمیدارد که ساختار ذهنی متفاوت این مرد را نشان میدهد. این گامها را با اصول تثبیت شده علوم معاصر مدیریت استراتژیک مقایسه خواهیم کرد.
اینجا مردی را میبینیم که رفتارش در تخیل انسان نمیگنجد. آنهم 1400 سال پیش. اجازه بدهید عنوان امام را از نامش حذف کنم تا ببینیم در پایان این نوشتار او را در چه جایگاهی میتوان یافت.
به گزارش آکادمی مجازی ایرانیان؛ محمد آکوچکیان میگوید که روزی از فیلسوف بزرگی شنیدم که «هر چه یک قیام بزرگ نیاز دارد، در ماجرا عاشورا هست». لذا من دوست دارم که بهجای ماجرا یا واقعه، نام افسانه را برای آن انتخاب کنم. نه برای تخیلی یا توهمی دانستن آن. بلکه برای اینکه از میان گردوغبار توجه محض به ماجرای جنگی نیم روزه، عظمتی را میبینم که چنان بزرگتر از فهم بشریت است که بیشتر به افسانه میماند تا واقعیت؛ و این کاری بود که حسین (ع) انجام داد.
مجموع کارهایی که اباعبدالله از ابتدای حرکت انجام داد را به نسبت ماجرای روز عاشورا با تمام عظمتش، بسیار بزرگتر میدانم. ما امروزه در کلاسهای درس مدیریت تلاش میکنیم تا از میان رفتارها و رویدادها، نمونههایی برای فهماندن اصول مدیریت استراتژیک به دانشجویان عرضه کنیم. همواره می گوییم که با مطالعهی رفتار موفقترین استراتژیستها به این اصول رسیدهایم؛ و اینجا مردی را میبینیم که رفتارش در تخیل انسان نمیگنجد. آنهم 1400 سال پیش. اجازه بدهید عنوان امام را از نامش حذف کنم تا ببینیم در پایان این نوشتار او را در چه جایگاهی میتوان یافت.
از دوران کودکی، همواره حسینی را دیدهام که به دعوت پیمانشکنان کوفه در مصافی نابرابر، گرفتار و به سختترین شکل ممکن قربانی دشمن زبون شده است. اما در آن سوی میدان شمر، عمر سعد و عبیدالله را میبینیم که از تیزهوشترین، شجاعترین و حتی دیندارترین مردم روزگار خود هستند. شمری که در دوران علی (ع) فاصلهی اندکی تا تبدیلشدن به شهید شمر داشت. دشمنی که تنها به کینه و امید حکومت به جنگ پسر پیامبر برود، بسیار حقیر است. اما وای از دشمنی که از اعماق درون به کاری که میکند اعتقاد شرعی، قانونی و منطقی دارد و اینها در این گروه قرار دارند.
حسین بن علی (ع) گامهایی را برمیدارد که ساختار ذهنی متفاوت این مرد را نشان میدهد. او منابع بسیار محدودِ در اختیار خود را میشناسد. نشان میدهد که عوامل محیطی را نیز بسیار خوب میشناسد. امور سیاست، اقتصاد، مسائل اجتماعی، قوانین حاکمیتی و… را بهخوبی میداند. رقیب را خوب میشناسد. مخاطبش را هم بهخوبی درک میکند و همچنین میداند به امید چه کسانی باید اقدام کند. از این میان در زمانی درست (مرز زمانی حیات و ممات صحابه و نزدیکی حج) و به روشی درستتر (حرکت بدون جنگ همراه با خانواده) حرکت خود را آغاز میکند تا با فرصتجویی هوشمندانه (اقدام در قلب جهان اسلام و نه شهر مدینه)، تبدیل به موفقترین و متمایزترین جنبش تاریخ بشر شود.
گام اول: حسین (ع) برای آغاز حرکتش، برای اصلاح امت جدش، نیاز به ایجاد حس اضطرار به تغییر را بهدرستی درک میکند. آن هم در مردمی که گویا خیلی هم از شرایط جدید حکومت اسلامی ناراضی نیستند. چون برای دنیایشان بهتر است. آنها را چه به بازگشت به اسلام ناب. او بهجای وعظ و خطابه و بهجای تکیه بر قدرت ماورائی، دست به دیپلماسی عمومی میزند. او با تبیین نتایج راهبردیِ پیمانشکنی معاویه بر اساس مفاد صلح امام حسن (ع) و درخشان نمودن زیباییهای اسلام ناب که به لطف این خلیفه و آن فرماندار، این همقبیله و آن قوموخویش، از دست رفته، تلاش میکند و حس نیاز به تغییر را در مردم برمی انگیزد. او سه برنامه کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت دارد. کوتاهمدت، برای همراهی مردم با نهضتش، میانمدت برای آغاز جنبشهای عدالتخواهی و بلندمدت، برای تأثیر بر حرکت تاریخی ملتها. گویا در بخش کوتاهمدت، اباعبدالله (ع) توفیقی نیافت. تنها 72 تن که نیمی را اقوام بنیهاشم تشکیل میدادند، این اضطرار را دریافتند. پس او گام دوم را برمیدارد.
گام دوم: حسین بن علی (ع) به تیمی نیاز دارد که او را در پیشبرد این تحول راهبردی همراهی کند. افرادی که دارای نفوذ اجتماعی باشند، به هدف او معتقد باشند، وفادار بمانند و خودشان مانع تغییر نباشند. در میان کشتگان عاشورا برخی از بهترین معلمان، دانشمندان، تجار، شمشیرزنان، سران قبایل، فرماندهان نظامی و علمای مذهبی را میبینیم که جز در عصر پیامبر و اندکی امام علی (ع)، چنین تجمعی (به نسبت جمعیت کل) از آنها دیده نشده بود. اباعبدالله در این بخش توفیق بزرگی را از آنِ خود نمود. وقتی در سوی مقابل، شمر و عمر سعد و عبیدالله و شریح و… را دارید. باید در این سو حبیب و مسلم و ابالفضل و زهیر و… داشته باشید.
گام سوم: من برای اصلاح دین جدم به پا میخیزم. حسین بن علی (ع) اقدام به ارائهی چشمانداز میکند. مگر دین پیامبر چه دارد که ارزش تبدیلشدن به چشمانداز را داشته باشد. آنهم فقط نیمقرن پس از پیامبر. روزی بزرگی به من گفت که در زمان ظهور امام عصر (عج)، گروهی از مسلمین میگویند او مسلمان نیست. اما مردم با دیدن اسلام اصیلی که ارائه میدهد، درمییابند که اسلامشان عملاً نمایشی بیارزش بوده است. چون دین اصیلی که مهدی موعود ارائه میدهد با چنان جذابیت و تفاوتی همراه است که ادیان و مذاهب و ملتها را شیفته خود میکند. حسین (ع) در تلاش است نشان دهد مسلمین از چه شهد شیرینی به دورماندهاند.
گام چهارم: اباعبدالله نیازمند تبیین این چشمانداز در سطحی وسیع است. در عصری که خبری از تلگرام و اینستاگرام و فیسبوک نیست، همه باید مقصود او را دریابند. اوج هنر این مرد در این گام است. او در زمان حج که مردم دستهدسته به مکه میروند، به آنجا سفر میکند و همزمان با آغاز مراسم حج از مکه خارج میشود تا در پاسخ به چراهایی که مردم از رفتار نامأنوس پسر پیامبر میپرسند، پاسخهایی اساسی بدهد و چشمانداز خود را تفهیم کند. او در مسیری مستقیم به سمت کوفه نمیرود. نقشه حرکتی وی و محل برخورد کاروان ایشان با نیروهای حر بن یزید ریاحی، جایی بعد از کوفه است. به تصور دکتر احمد آکوچکیان، این اقدام برای دور ماندن از اتهام حکومت طلبی و حرکتی برای ایجاد دهها سؤال دیگر و تعامل هرچه بیشتر با مردم صورت پذیرفته است. او به قول لیِدکا بر هدف متمرکز است.
مردی که سپاه دشمن و حتی اسبانشان را سیراب میکند، یک مرد معمولی با هدفی معمولی نیست. در ذهن حسین (ع) چه میگذرد؟
گام پنجم: درست است که او بهترین افراد را در کنار خود دارد. اما میداند که کافی نیست. حسین بن علی (ع) علاوه بر مردم، اهتمام عجیبی به آموزش و تربیت همراهان خود دارد. برای روز واقعه به مردان و زنانی نیاز دارد که جز رجزخوانی و نبرد، مهارتهای دیگری نیز داشته باشند. ستاره این راهبرد، سخنرانی شب عاشوراست. جایی که افراد خود را در دوراهی ماندن و رفتن قرار میدهد. تا بازهم....
ادامه مقاله را در اینجا ببینید
### پایان خبر رسمی