، بندر عباس , (اخبار رسمی): اشتباهات رایج مدیران در کسبوکار میتواند به عوامل زیادی بستگی داشته باشد که هرکدام از آنها بهتنهایی میتوانند بر روی نتیجه یک کسبوکار و یا اینکه آن مدیر توانسته بهواسطه کمتر کردن اشتباهات رایج در کسبوکار مدیر موفقی باشد و یا خیر، تأثیرگذار است .
بزرگترین اشتباه رایج مدیران در کسبوکار این است که نتوانند خودشان را به جایگاه رهبر بودن در کسبوکار برسانند و به همان جایگاه مدیریت بسنده میکنند.
به گزارش وبسایت کسب و کار شما، اشتباهات رایج مدیران در کسبوکار میتواند به عوامل زیادی بستگی داشته باشد که هرکدام از آنها بهتنهایی میتوانند بر روی نتیجه یک کسبوکار و یا اینکه آن مدیر توانسته بهواسطه کمتر کردن اشتباهات رایج در کسبوکار مدیر موفقی باشد و یا خیر تأثیرگذار است و همچنین در موارد بسیاریی مشاهدهشده که معیار سنجش مدیران ، همین میزان اشتباهات رایج در کسبوکار بوده است که در اینجا سعی خواهیم داشت مواردی از آنها را موردبررسی قرار دهیم.
نادیده گرفتن و توجه نکردن به زحمات و تلاشهای نیروی کار
نادیده گرفتن هم می تواند یکی از بزرگترین اشتباهات رایج مدیران در کسب وکار باشد.
بیشتر اوقات در کسبوکارهای زیادی مشاهده میکنیم که نیروی کار نسبت به این موضوع شاکی هستند که ما ساعتها در این مجموعه مشغول کار هستیم و تلاشهای زیادی میکنیم و در مقابل این مدیران پشتمیزنشین، سود، منفعت و حقوقش را دریافت میکنند.
حتی آنها در طی این ساعات کاری و یا حداقل یکبار در ماه هم به محیط کار ما سر نمیزنند تا،ببینند که ما در چه شرایطی کار میکنیم و یا مسائلی از این قبیل که باعث شده نادیده گرفتن و توجه نکردن به زحمات و تلاشهای نیروی کار هم جز دسته اشتباهات رایج مدیران در کسبوکار قرار بگیرد.
این دقیقاً همان نکتهای است که خیلی از مدیران نسب به آن شناخت دارند و با توجیح کردن ،که وقت و زمان کافی را ندارنیم ، علیرغم میل باطنیشان طوری رفتار میکنند که نیروی کار در کسبوکار آنها چنین برداشتی میکنند که مدیران هیچکدام از زحمات و تلاشهای آنها را نمیبینند.
بهتر است مدیران برای از بین بردن و پاک کردن چنین اشتباهاتی از چرخه فعالیتهای خود چنین رویکردی را در کسبوکار خود نداشته باشند.
نادیده گرفتن انتظارات نیروی کار
یکی دیگر از اشتباهات رایج مدیران در کسبوکار نادیده گرفتن انتظارات نیروی کار است که میتوانیم این انتظارات را به دستههای مختلفی تقسیم کنیم، انتظارات حمایت مالی، حمایت جانی، حمایت انگیزشی، انتظار همراهی کردن و مددجویی در شرایط سخت توسط مدیران، انتظار موردتوجه قرار گرفتن توسط مدیران در کسبوکار که اگر بخواهیم میتوانیم انتظارات را بیشمار ادامه دهیم.
نکته قابل توجه این است که بسیاری از این انتظارات ،خیلی سطح و رتبه بالایی را درگرفتن زمان و یا بحث مالی از دیدگاه مدیران ندارند و بهسادگی میتوانند با مقداری خلاقیت و با پرداخت مقداری پاداش بابت انجام کارها و یا ایجاد فضا و دادن فرصت برای تلاش بیشتر و کسب درآمد بالاتری برای نیروی کار این انتظار مالی را هم برطرف کنندد و یا در خیلی از موارد که نیروی کارشان در شرایط سخت قرارگرفته با ابراز هم دردی و همراهی، احساس همدلی و یاری توسط مدیر مجموعه کسبوکار خود را حس کند و یاا اینکه بهپاس جبران زحمات و تلاشهای زیاد نیروی کارشان تقدیرنامهای را به آنها بدهند و این قوت قلب را به نیروی کار خود بدهند که تلاشهای شما از دید ما پنهان نیست و یا اینکه بهواسطه حضور در جمع آنها و با تأیید عملکرد کارکنانشان بهوسیله کلام با یک جمله خدا قوت ساده و یا تأیید عملکرد کارکنان بهوسیله زبان بدن با یک سلام و دست کارگران را گرفتن و یا تأیید آنها با حالات چهره و یا تکان دادن سر، انگیزه مضاعف و شادی را در روحیه نیروی کار خود بالا ببرند. تا بتوانند بهراحتی و با مدنظر قرار دادن انتظارات نیروی کار یکی دیگر از اشتباهات رایج مدیران در کسبوکار را کاهش دهند.
مقصر اصلی اشتباهات در کسبوکار مدیران هستند
خطای شخص در وقوع یک حادثه بزرگ و یا اتفاق بزرگ و یا یک اشتباه ساده؛ روش و معیاری برای نتیجهگیری بعضی از مدیران در مقصر شناختن نیروی کار است. درصورتیکه بهتر است آن مدیر با بررسی بیشتر پی ببرد که این حادثه و یا اتفاق و یا اشتباه با چه درصد خطایی از سوی آن کارگر صورت گرفته است و انجام آن خطا واقعاً غیرممکن بوده است و چه عواملی باعث شده که چنین اتفاقی بیفتد.
نکته مهم این است که مدیران باید بدانند و بپذیرند که خطایی و یا اشتباهی که در یک کسبوکار صورت میگیرد اولین مقصر و یا مسئول خود آن مدیر است، زیرا که یک مدیر باید بهتمامی عواملی تأثیرگذار درروند حرکت کسبوکار خود تسلط و اطلاع و یا آگاهی داشته باشد و تمامی مسیرهای و عواملی که باعث میشود که خطایی صورت بگیرد را شناسایی کند و برای جلوگیری از آن تدابیری را بیندیشد.
مدیران در کسبوکارها باید بفهمند که آیا میتوانستند از قبل چنین اشتباه و یا خطایی را پیشبینی کنند و برای جلوگیری از آن به فکر آموزش نیروی کار خود میبودند.
آموزش در نحوه کار، آموزش در نحوه بهبود شخصی فردی، آموزش درباره اهمیت آرامش در کار و یا دورههای تخصصی لازم در کار را برای آنها فراهم کنند.
قبل از قضاوت و مقصر شناختن نیروی کار واقعاً برای خودشان مشخص کنند که سهم خودشان در این اشتباه چقدر بوده است آیا نمیتوانست با آموزش دادن و یا فراهم کردن شرایط مناسبتر از ایجاد چنین خطایی جلوگیری کرد و اینقدر خطای صورت گرفته را به سمت و یا دوش کارکنانش نیندازد.
مثلاً اگر ما بهعنوان مدیر در یک کسبوکار فعالیت میکنیم و کارمندی را استخدام میکنیم که در بخش حسابداری فعالیت کند و بعد از مدتی متوجه خواهیم شد که آن کارمند در موارد بسیاری روند اشتباهی را در فعالیت خود داشته و باعث ضرر و زیان شرکت بوده است، اگر شما هم بهجای آن مدیر باشید اولین فرد و مقصر را فرد حسابدار میدانید ولی آیا واقعاً اینطور است که تنها مقصر فرد حسابدار است و یا مدیر کسبوکار که باید بر اساس شناخت از کسب وکارخود آموزشهای لازم در کار را برای حسابدار خود ایجاد میکرد و بعد به قضاوت میپرداخت که مقصر اصلی در این اشتباه چه کسی است و با آن فرد خاطی برخورد میکرد.
تا بازهم بتوانند باکمی تدبیر و برنامهریزی برای نیروی کارشان، یکی دیگر از اشتباهات رایج مدیران در کسبوکار را کاهش بدهند.
عدم توانایی رهبر بودن توسط مدیر کسبوکار
بزرگترین اشتباه رایج مدیران در کسبوکار این است که نتوانند خودشان را به جایگاه رهبر بودن در کسبوکار برسانند و به همان جایگاه مدیریت بسنده میکنند.
مدیران برای رهبر شدن باید بدانند که فقط آنها نیستند که کار را بلد هستند و دیگران توانایی انجام دادن چنین کارهایی را ندارند.
حس مفید بودن و تأثیرگذار بودن را از نیروی کار خود دریغ نکنند و مسئولیت تمامی خطاها را به عهده بگیرند و نه اینکه موقع اشتباهات نیروی کار خود را مقصر بدانند و در هنگام رسیدن به پیروزی و به دست آوردن موفقیت تلاش و اندیشههای خودشان را پررنگ کنند.
به نیروی کار خود این ایمان را بدهد که تمامی فشارهای روانی و روحی و جسمی تو برای من مهم است و اگر شما در شرایط سختی قرار بگیرید یعنی من مدیر و کسبوکار ما دچار این فشارها شده است.
مدیر باید به توانمندیهای نیروی کار خود اعتماد داشته باشد و فضای رشد و کسب تجربه را به نیروی کار خود بدهد و این حس همراهی را برای او ایجاد کند تا با کسب موفقیت و رشد خود نیروی کار مجموعه کسبوکار هم پیشرفت کند.
مدیر برای اینکه بتواند حس رهبر بودن در کسبوکار را ایجاد کند باید بتواند امنیت شغلی کارکنان خودش را ایجاد کند و تمامی کارکنان را دررسیدن به موفقیتها و دریافت پاداشها شریک بداند و نه اینکه برخلاف این مسیر حرکت کند و امنیت و ثبات کاری را از نیروی کار خود صلب کند که اگر مرتکب چنین خطایی شدی و یا کسبوکار هم شرایط خوبی نداشت شما از کار خود اخراج خواهید شد.
برخی از مدیران بهاشتباه فکر میکنند با ایجاد چنین شرایطی بهرهبرداری و خروجی مفید نیروی کار را با تهدید بالا میبرند ولی واقعیت امر این نیست چنین مدیری ایجاد فضای رشد و حرکت و ریسکپذیری و تلاش مضاعف را از نیروی کار خود میگیرد تا همیشه در یک شرایط ترس از دست دادن کار فعالیتهای خود را محتاطانه انجام دهد و پلههای رشد و پیشرفت جلوی خود را نادیده بگیرد.
یک مدیر برای رسیدن به جایگاه رهبری باید این نکته را خوب بداند که فرق بین یک مدیر و رهبر این است که مدیر نیروی کارش را فدای منافع شخصی خود میکند ولی یک رهبر همیشه منافع اش را فدای نیروی کارش میکند.
مشخص کردن هدف و بعد استخدام نیرو
بسیاری از مدیران فکر می کنند که راه رسیدن به موفقیت و بدست آوردن سود و یک خروجی مناسب در زمان مدیریت شان این است که ابتدا برای مجموعه هدف گذاری کنند و بعد برای تحقق و رسیدن به آرمان ها به فکر استخدام نیروی کار مناسب باشند ولی در مقابل در دنیا توسط بسیاری از شرکت های بزرگ ثابت شده است ابتدا باید افراد مناسب و کار بلد را شناسایی و جذب و افرادی که در مجموعه کسب و کار به اشتباه در حال فعالیت هستند و مناسب مجموعه نیستند را حذف کرد و افراد مناسب و درست را در پست های سازمانی شان قرار داد و آنها باید تصمیم گیری و هدف گذاری را برای مجموعه داشته باشند.
این نکته که می گویند نیرو های کاری، مهم ترین دارایی شما هستند یک برداشت کاملا اشتباه است و در عوض نیروهایی مناسب مهم ترین دارایی کسب و کار شما هستند.
مدیران سعی می کنند به اشتباه با این واقعیت مهم که باید نیروی کار مناسب استخدام کنند تا با تکیه بر دانش و مهارت و توانایی های آنها هدف گذاری را برای کسب و کار داشته باشند را نپذیرند و در بیشتر اوقات به تنهایی و متکبرانه برای کسب و کار هدف گذاری می کنند که در بسیاری اوقات هم با شکست روبرو خواهند شد و یا اگر پیروزی هم بدست بیاورند بصورت مقطعی و کوتاه مدت است.
موارد پایین هم می توانند جزئی از اشتباهات رایچ مدیران باشند .
- نداشتن قدرت تصمیمگیری
- نداشتن چشمانداز و هدف برای مجموعه کسبوکار
- نداشتن اعتماد کافی به نیروی کار
- عدم پذیرش مسئولیت صددرصدی کار
- نداشتن ارزیابی در فرایند کسبوکار
نویسنده: علیرضا جعفری
### پایان خبر رسمی