، اصفهان , (اخبار رسمی): تحلیل تکنیکال و بنیادی هر دو روشی برای پیشبینی حرکات و رفتار آینده قیمت در بازرهای مالی است و مانند هر استراتژی و یا فلسفه سرمایهگذاری، هر دو طرفداران و مخالفان خود را دارند.

تحلیل تکنیکال روشی برای ارزیابی اوراق بهادار با تلاش برای محاسبه ارزش ذاتی قیمت یک دارایی است. تحلیلگران بنیادی همه متغیرها را از شرایط کلی اقتصاد و صنعت گرفته تا صورتهای مالی را مورد مطالعه قرار میدهند. درآمدها، هزینهها ، داراییها و بدهیها ، اعم از متغیرهای مهم برای تحلیلگران بنیادی هستند.
مشکل این متغیرهای بنیادی در این است که معاملهگران را به عنوان یک متغیر در نظر نمیگیرند این معاملهگران هستند که با طرح باورها و توقعات خود از آینده، موجب تغییر قیمتها میشوند نه متغیرها.
بیشتر فعالیتهای معاملهگران ناشی از عوامل عاطفی است و با عوامل منطقی موجود در مدل بنیادین کاملا تفاوت دارد. به بیانی دیگر، کسانی که معامله میکنند (و در نتیجه قیمتها را تغییر میدهند)، همیشه عملکرد منطقی ندارند.
در نهایت، تحلیلگران بنیادین متوجه شدند که پیشبینی تغییر قیمتها در آینده کار درستی است، اما این تغییر میتواند تا حدی زیاد باشد که ماندن و ادامه دادن به معامله و رسیدن به آن هدف اگر غیر ممکن نباشد، کار دشواری است.
تحلیل تکنیکال با تجزیه تحلیل بنیادی بسیار متفاوت است زیرا فقط قیمت و حجم سهام تنها متغیر آن هستند.
باور اصلی این است که همه عوامل شناخته شده بازار در قیمت لحاظ شدهاند.
تحلیلگر تکنیکال سعی در محاسبه ارزش ذاتی قیمت نمیکنند، بلکه با استفاده از نمودارها، الگوها و روندهایی را مشخص کنند که نشان میدهد حرکت قیمت سهام در آینده چگونه خواهد بود.
معاملهگرانی که در بازارهای مالی فعالیت دارند بسیاری از آنها کارهای مشابهی را برای کسب درآمد انجام میدهند. به عبارتی دیگر هر فرد الگوهای رفتاری خاصی برای خود ایجاد میکند و افرادی که به طور مداوم با هم در تعامل هستند، الگوهای رفتاری مشترک را شکل میدهند. این الگوهای رفتاری، قابل مشاهده و اندازهگیری هستند و به طور مداوم تکرار میشوند و به لحاظ آماری دارای اعتبار هستند.
در تحلیل تکنیکال، این رفتارهای مشترک به الگوهای قابل شناسایی تبدیل میشوندکه میتوان به کمک آنها تعیین کرد که در چه زمانی احتمال وقوع چه اتفاقی بیشتر از اتفاقی دیگر است. در واقع تحلیل تکنیکال کمک میکند تا وارد ذهن بازار شده و با استفاده از الگوهایی که بازار لحظاتی پیش ایجاد کرده است، آینده را پیشبینی کرد.
برای پیشبینی قیمت در آینده، تحلیل تکنیکال از کارایی بیشتری نسبت به تحلیل بنیادی برخوردار است.
در تحلیل تکنیکال، معاملهگر تمرکز خود را روی اتفاقاتی که اکنون در بازار صورت میگیرد و آنچه در گذشته رخ داده است میگذارد. حال آنکه در تحلیل بنیادی تمرکز شخص روی چیزی است که طبق متغیرهای ریاضی، منطقی و معقول به نظر میرسد.
تحلیل بنیادی موجب ایجاد شکاف بین آنچه میباید وجود داشته باشد و آنچه در حقیقت وجود دارد، میشود. وجود این شکاف موجب میشود تا بتوان فقط پیشبینیهای بلند مدت داشت که حتی در صورت درست بودن هم به سختی میتوان از آنها سود برد.
اما در تحلیل تکنیکال نه تنها این شکاف از بین میرود، بلکه فرصتهای بیشماری برای معاملهگر ایجاد میشود تا بتوان به سود رسد. تحلیل تکنیکال به این دلیل فرصتهای بسیاری را به وجود میآورد که میتواند الگوهای رفتاری قابل تکرار را در قالب زمانی مختلف (لحظهای، روزانه، هفتگی، سالانه و غیره) تعیین کند.
امروزه تقریبا تمام معاملهگران با تجربه از یکی از اشکال مختلف تحلیل تکنیکال برای برنامهریزی معاملات خود استفاده میکنند. غیر از تعداد اندکی از تحلیلگران بنیادی که هنوز در جوامع علمی حضور دارند، تقریبا نسل این تحلیلگران دیگر منقرض شده است. چه چیزی موجب این تغییر چشمگیر شده است؟
پاسخ این سوال بسیار ساده است: پول! مشکل تصمیمگیری طبق تحلیل بنیادی این است که با این روش نمیتوان به درآمد مداوم دست یافت. به عبارت دیگر تحلیل تکنیکال بازار را به بستری از فرصتهای پایان ناپذیر برای کسب ثروت تبدیل میکند.
علاقهمندان جهت خواندن مقالات بیشتر در رابطه با موضوع تحلیل تکنیکال میتوانند به وبسایت خانه تدبیر و اندیشه به آدرس tadbirhome.com مراجعه کنند.
### پایان خبر رسمی