، تهران , (اخبار رسمی): خواندن زندگی نامه افراد موفق همیشه جذابیت های خاص خودش رو داره و به ما درس هایی رو میده که می تونیم از اون برای رشد دادن خودمون استفاده کنیم. تو این مقاله با ماهان تیموری یکی از مدیران جوان و موفق کشور پرداختیم.
یکی از مهمترین کارها برای رسیدن به موفقیت اینه که زندگی نامه افراد موفق رو بخونیم و ببینیم که اونها چه عادتهایی داشتن، چه مشکلاتی در راه رسیدن به موفقیت براشون پیش اومده، چه واکنشی در برابر شکست هاشون داشتن و چه درس هایی از اون گرفتن. به نظرم زندگی نامه همه افراد موفق و داستان های زندگی شون جذابیت خاص خودش رو داره و هر کدوم درس هایی به ما میده، ولی بهتره که هر جامعهای در ابتدا زندگی نامه افراد موفق خودش رو مطالعه کنه و بعد از اون به سراغ مطالعه داستان زندگی بقیه افراد در سراسر جهان بره.
البته باید به این موضوع توجه داشته باشیم که هرکسی قراره مسیر خودش رو برای رسیدن به اهدافش طی کنه و خواندن داستان این افراد فقط به ما یک الگویی میده که در شرایط سخت بتونیم از اون استفاده کنیم.
تو ادامه قصد داریم با استاد ماهان تیموری، کسی که در سن پایین به موفقیت های زیاد و استقلال مالی رسیده صحبت کنیم. قبل از شروع مصاحبه می خوام که کمی از استاد ماهان تیموری براتون بگم.
ماهان تیموری یکی از موفق ترین کارآفرینان کشور هستن که حدود80 کارمند دارند، همچنین آقای تیموری بنیان گذار هوش مالی و بیزینس کوچینگ در ایران هستش و جوایز مختلفی در حوزه مدیرت و کارآفرینی گرفتن.
اما شرایط از اول انقدر خوب نبوده. شاید هیچ کس جز خودش باور نداشت که از زندگی تو یک اتاق پنج متری در خیابان کریمخان میشه به تمام رویاهاش برسه. آقای ماهان تیموری، تنها وقتی که ۱۵ سال داشت به تهران میاد و در دفتر برادرش کار می کنه، در کنار کارهای مختلفی از جمله مسافر کشی و.... انجام میده تا اینکه در سن بیست سالگی سرانجام تصمیم می گیره که برای خودش کار کنه و همین میشه که پیک کتاب تهران رو راه اندازی می کنه و بعد از سه سال که به استقلال مالی می رسه احساس می کنه که حسش با این کار خوب نیست، از مشورت هایی که با خواهرش یعنی خانم معصومه تیموری انجام میده متوجه میشه که رسالتش در آموزش دادن هست این میشه که پیک کتاب تهران رو واگذار می کنه و مجموعه ماهان تیموری رو راه اندازی می کنند.
سلام آقای تیموری ما یک قسمت هایی از داستان های زندگی شما رو برای مردم تعریف کردیم، از افتخاراتی که به دست آوردید، از رویاهایی که تونستید بهشون برسید، از کسب وکار موفقی که برای خودتون ایجاد کردید، الآن ازتون می خوام قسمت هایی از زندگیتون رو برام تعریف کنید که کسی نمی دونه و از اینجا شروع کنید که اولین جرقه از کجا خورد و کجا احساس کردید که باید موفق بشید؟
سلام خدمت شما و تمام کسانی که در حال خواندن این مقاله هستند. خیلی خوشحالم که وقتتون رو به من داید. من از وقتی یه بچه ۱۴ ۱۵ ساله بودم دوست داشتم که پولدار بشم. حتی یادمه اون موقع تو شهر خودمون خرید و فروش موبایل انجام می دادم. یه خاطره جالبی که بخوام براتون تعریف کنم، پدر من خیلی دوست داشت که من درس بخونم و وقتی که فهمید دارم کار می کنم به قدری از دستم عصبانی شد که من رو از خونه انداخت بیرون.
البته همون شب با ماشین اومد و من رو پیدا کرد ولی خب دیگه چشمتون روز بد نبینه. اون موقع برادر من در تهران کار میکرد و وقتی که این سخت گیری ها در مسیر پولدار شدن رو میدیدم تصمیم گرفتم برم تهران تا کنار برادرم کار کنم و این شد که به تهران سفر کردم و مشغول کار کنار برادرم شدم. تو همون دفتر کار برادرم می خوابیدم و کار می کردم. جای خواب من یه جای پنج متری پشت آسانسور بودش.
ایده راه اندازی پیک کتاب از کجا به ذهن ماهان تیموری رسید؟
یکی از دوستانم به نام آقای علی قلی زاده وقتی که تلاش های من رو می دید، یه روز از من یه سؤال پرسید و بهم گفت که تو که انقدر داری کار می کنی چرا، برای خودت کار نمی کنی. من واقعاً نمی دونستم که باید چه کاری انجام بدم و بهش همین موضوع رو گفتم و اون به من پیشنهاد کار کتاب رو داد و گفت که سایتش رو هم خودم برات درست می کنم. همین شد که من با یک سایت که دوستم راه انداخت و یک خط تلفن کارم رو شروع کردم.و خداروشکر تو اون سه سالی که این کار رو انجام می دادم اندازه ده سال خودم رو از نظر مالی جلو انداختم، یعنی تو همون سه سال برای خودم خونه و ماشین خریدم.
به نظرتون مهم ترین عاملی که باعث موفقیت شما در طول اون سه سال شد، چی بود؟
به نظرم چند تا عامل خیلی تاثیر گذار مثلاً یکی از دلایلش این بود که من برای رفع نیازهام می جنگیدم. دومین این بود که واقعاً به خودم باور داشتم، این خیلی نکته مهمی هستش که در مسیر موفقیت به خودت باور داشته باشی. چون که بعضی وقتا شرایط خیلی سخت میشه و اگر خودت و تصمیماتت رو باور نداشته باشی، فلج میشی و نمی تونی جلو بری. نوآوری و خلاقیت هم یکی از عواملی بود که زندگی من رو در زمان پیک کتاب از این رو به اون رو کرد.اون موقع شاید در کل یک یا دو تا مغازه در تهران بود که اگر سفارش زیاد می دادی برات ارسال میکردن. ما اومدیم از همین فرصت استفاده کردیم و هر تعداد کتاب که بود از طریق پیک میرسوندیم. پیک هم خود من بودم، یعنی یک منشی استخدام کرده بودم که در دفتر سفارش می گرفت و من هم کلا از ۸ صبح تا ۸ شب روی موتور بودم و سفارش ها رو میرسوندم. چند وقت که گذشت. من برنامه تندخوانی شاپرک رو درست کردم و اون رو هم به فروش میرسوندم و همین موضوع باعث شد، پول خیلی زیادی به دست بیارم. گاهی اوقات هم به مشتریامون هدیه میدادم و اونا خیلی خوششون میومد. داشتن هوش مالی هم به هم خیلی کمک کرد. هوش مالی سه اصل کلی داره که پول دربیاری، حفظش کنی و رشدش بدی. توجه داشتن به این سه اصل باعث شد که من بتونم نسبت به بقیه همسن های خودم جلو تر باشم.
موسسه ماهان تیموری رو چی شد که تاسیس کردید؟
من خیلی پول درآورده بودم و تقریبا بیشتر نیازهام رو برآورده کرده بودم، به طوری که اگر تا ۱۰ سال بعد هیچ کاری نمی کردم و فقط پولم رو در بانک میزاشتم لازم نبود، دیگه هیچ کار دیگه ای انجام بدم.
ولی خب احساس پوچی می کردم و فکر می کردم که زندگی خیلی فراتر از رفع نیازه. به همین خاطر بود که از خواهرم کمک خواستم و اون تکنیک رسالت رو روی من پیاده کرد وفهمیدم که علاقه من تدریس کردنه. وقتی که تو بازار بودم می دیدم که همکارانم چه اشتباهاتی می کردند و پولشون رو چقدر راحت از دست میدادن و بنا به تجربیات موفقی که در زمینه پولسازی، رشد پول و حفظ کردن اون داشتم، تصمیم گرفتم که در زمینه هوش مالی و موفقیت مالی به مردم آموزش بدم که بتونن اصولی پول به دست بیارن.
شروع کردم کتاب های آقای رابرت کیوساکی رو مطالعه کردم و کلی تحقیق درباره کسب و کارهای مختلف کردم و اونجا باعث شد بیشتر با مشکلاتی این کسب وکارها داشتن آشنا بشم و تجربیات خودم رو بهش اضافه کردم و تبدیل شد به دوره هوش مالی. البته باید یک اعترافی بکنم که خودم در یه مدت زمانی به اطلاعاتی که داشتم عمل نکردم و در اوایل تاسیس ماهان تیموری یک بار ورشکسته شدم.
یادمه خیلی شرایط سخت شده بود و تنها دارایی من چند بلیط استخری بود که از قبل داشتم. همیشه بعد از کار می رفتم شیرجه میزدم تو قسمت عمیق و چند ثانیه زیر آب می موندم تا یکم آروم شم.
ولی کم کم سعی کردم اشتباهاتم رو کنار بزارم و دوباره از اصولی که تو سه سال بهش رسیده بودم و مطالبی که به مردم تدریس می کردم، استفاده کردم و تونستم کم کم خودم رو از اون شرایط بیرون بکشم و بعدش تازه روند موفقیت های من شروع شد.
اگر به عقب برگردید چه کاری رو زود تر انجام میدید؟
اگر به عقب برگردم سعی می کنم که زود تر بیوفتم دنبال علاقه خودم. من وقتی که علاقه خودم رو شروع کردم، تونستم درآمد زیادی رو تجربه کنم.
دوست دارید که به کجا برسید؟
راستیش الآن رویای من این شده که یک هتل بزنم و در اون تمامی کسانی که دوست دارند رشد کنند و از شهرستان میان رو به طور رایگان بهشون جا بدم و براشون کلاس هایی برگزار کنم که بتونن با استفاده از اون به تمام رویاهای خودشون برسن.
چه پیشنهادی برای کسانی دارید که تازه می خواهند وارد این مسیر بشوند دارید؟
نترسید: خیلیا به دلیل ترسی که دارن هیچ کاری رو شروع نمی کنند. وقتی که دوست داری برای خودت کار راه اندازی کنی ولی اینکار رو انجام نمیدی، وقتی که رویای انجام یک کاری رو داری ولی اون رو جدی نمی گیری، فکرت به قدری درگیر میشه که نمی تونی بقیه کارهات رو هم به درستی انجام بدی.
### پایان خبر رسمی