، تهران , (اخبار رسمی): سابقه استراتژی به 340 سال ق. م باز می گردد. در کتاب هنرجنگ ژنرال چینی سان تزو، چگونگی استفاده از این مفاهیم برای غلبه بر دشمن آمده است. اما استراتژی به مفهوم امروز آن دستاورد پس از جنگ جهانی دوم و حاصل سیر و تحول برنامه ریزی است.
استراتژی مفهومی ذهنی است بدین معنی که تمامی استراتژیها انتزاعی اند و تنها در ذهن افراد وجود دارند. هر استراتژی نوعی نوآوری است و به آینده توجه دارد
در این مقاله تعاریف جامعی از استراتژی از درون متون علمی گردآوری کردم تا بتوان با مطالعه و تأویل آنها، دید عمیقتری از این واژه کسب کرده و به تبع بتوانیم کاربست درست تری از آن را در برنامه ریزی و مدیریت سازمان اعمال نمائیم.
هیچ چیز سهل الوصولی در دنیای رقابت مزیت آور نیست، بنابراین استراتژی اثربخش تنها در سایه نگرش هوشیارانه به جوهره استراتژی شکل می گیرد(غفاریان و کیانی، 1387، A، 41). بنابراین ضروریست که ماهیت و جوهره استراتژی شناخته و بازگو شود. برای استراتژی تعاریف متعددی ذکر شده است و هر یک از این تعاریف ابعادی از مفاهیم استراتژیک را مورد توجه قرار داده است.
سابقه مفاهیم استراتژی به 340 سال قبل از میلاد مسیح باز می گردد و در کتاب هنرجنگ ژنرال چینی سان تزو، به چگونگی استفاده از این مفاهیم برای غلبه بر دشمن پرداخته شده است(فقهی فرهمند، 1388). این فیلسوف استراتژی را در اصطلاح نظامی هنر و فن طرح ریزی ترکیب و تلفیق عملیات نظامی برای رسیدن به هدف جنگی مشخص تعریف می کند.
با آنکه واژه استراتژی یونانی است و زادگاه آن طبعاً باید مغرب زمین باشد اما با پژوهشی در تاریخ نظامی و اجتماعی مشرق زمین (ایران و چین) می توان ادعا کرد که زادگاه استراتژی به مفهوم رزم آوری در این خطه از عالم است و از اینجا به اروپا و سایر نقاط جهان راه یافته است (پهلوانیان، 1389، 14). لغت «استراتژی» از واژه یونانی “Strategos” گرفته شده که به معنای «ژنرال ارتش» است. سالانه هر یک از ده قبیله یونان باستان یک Strategos انتخاب میکردند تا نیروها را هدایت کند. بعدها وظایف وی به امور قضایی و مدنی نیز تعمیم داده شد. تاریخچه برنامه ریزی استراتژیک به امور نظامی باز میگردد.
طبق تعریف لغتنامه وبستر، «استراتژی، علم برنامه ریزی و هدایت عملیات نظامی بزرگ در مقیاس کلان، با هدف تشخیص و یافتن بهترین موقعیت قبل از شروع درگیری واقعی با دشمن است». (سیروس، 1390، 4). دایره المعارف بریتانیکا استراتژی را از دید نظامی با تعبیر هنر برنامه ریزی و هدایت عملیات معرفی کرده و برای متمایز ساختن آن با تاکتیک سه ویژگی گسترده بیشتر عملیاتی، دوره زمانی بلندتر و جابه جایی انبوه نیروها را قید میکند(برادران شرکاء،1386).
اما استراتژی به مفهوم امروز آن دستاورد پس از جنگ جهانی دوم و حاصل سیر و تحول برنامه ریزی است و برای اولین بار توسط آلفرد چندلر در کتاب استراتژی و ساختار بکار رفت (غفاریان و کیانی، 1387، A، 15 و انصاری، 1390، 18). در ادامه برخی از تعاریف استراتژی از منظر صاحبنظران این حوزه آورده شده است.
استراتژی شامل تصمیم گیری در این باره است که مقصد کجاست و رسیدن به آن چگونه خواهد بود. استراتژی همانا بیان قصد و نیت است، یعنی آنچه دوست داریم انجام دهیم و اینکه قصد داریم چگونه آن را به انجام برسانیم. استراتژی اهداف بلند مدت را تعریف میکند ولی عمدتاً تأکید آن بر چگونگی تحقق این اهداف است. استراتژی وسیله و ابزار ایجاد ارزش است(آرمسترانگ، 1390،37).
اگر چه استراتژی به شیوه های مختلف تعریف و تجزیه و تحلیل میشود و برای برنامه ریزی مورد استفاده قرار میگیرد، اما به طور کلی استراتژی به فرایند تعیین مأموریت ، مقاصد و هدفهای اساسی و بلند مدت سازمان و پذیرش جریان اقدامات و تخصیص منابع ضروری برای دستیابی به هدفهای سازمان میپردازد (بدخشانی و فروزانفر،1389) بگونه ای که قادر به تبیین موضوعاتی نظیر این باشد که در چه کسب و کاری و چه نوع سازمانی فعالیت میکنیم یا میخواهیم فعالیت نمائیم(انصاری، 1390).
از نظر پورتر ماهیت استراتژی عبارت است از مرتبط کردن یک شرکت به محیط اطرافش (پورتر،1391، 41). استراتژی یک شرکت عبارت است از نقشه بازی مدیریت برای دستیابی به یک جایگاه در بازار، هدایت عملیات خود، جذب و خشنود کردن مشتریان، رقابت موفقیت آمیز و دستیابی به اهداف سازمان (تامپسون و گمبل،1391). گروه مشاوران بوستن استراتژی را امری مربوط به جایگاه سازی در میدان رقابت میدانند (غفاریان و کیانی، 1387،A،44). کی(1999) بیان دارد که تأکید و تمرکز استراتژی بر اقداماتی است که شرکت را از رقیبانش متمایز می سازد( آرمسترانگ، 1390، 38). از نظر دیوید استراتژیها ابزارهایی هستند که شرکت میتواند بدان وسیله به هدفهای بلند مدت خود دست یاید(دیوید، 1386). به عقیده مینتزبرگ استراتژی برنامه و الگوی رفتاری سازمان برای تعیین موقعیت آتی و ارائه شمای کلی از چگونگی تحقق هدفها است(ناظمی، 1383). بروس هندرسون، صاحبنظر برجسته و مؤسس گروه مشاورین بوستون استراتژی را ایجاد یک مزیت منحصر به فرد برای تمایز سازمان از رقبا و اساس کار را مدیریت این تمایز میداند و ماکیدز استراتژی رقابتی را هنر خلق جایگاه برتر برای یک شرکت تعریف میکند(غفاریان و کیانی، 1387، A، 15-18).
استراتژی رقابتی ترکیبی از اهداف نهایی[1] میباشد که شرکت سعی در رسیدن به آنها را دارد و برای سیاستهایی[2] که دستیابی به این اهداف را مقدوور میسازد، شرکتهای مختلف اصطلاحهای متفاوتی را به کار میبرند. به عنوان مثال برخی از شرکتها از واژه رسالت[3] یا اهداف[4] به جای اهداف(Goals) و برخی دیگر از تاکتیک[5] به جای سیاستهای وظیفه ای[6] یا عملیاتی[7] استفاده می کنند. در هر حال مفهوم اصلی استراتژی در تمییز بین اهداف و ابزارهاست (پورتر،1391، 31). همچنین او بیان میدارد که بهترین استراتژی برای یک شرکت، برنامه منحصر به فردی است که منعکس کننده شرایط خاص آن شرکت باشد. در همین رابطه او استراتژی های رقابتی عمومی[8] خود، شامل تمایز[9]، تمرکز[10] و پیشرو بودن در هزینه[11] را معرفی میکند (همان،79).
در رویکرد استراتژی یک اصل قوی و بدون ابهام وجود دارد و آن تمرکز است. اگر بخواهیم در همه کارها قوی باشیم در هیچ کاری قوی نخواهیم بود. این اصل ناشی از محیط رقابتی و محدودیت منابع است. اصولاً استراتژی زاییده این دو عامل است چرا که بدون رقابت استراتژی امری بی معناست. همچنین باید بیان داشت که استراتژی، اثر بخشی خود را از قواعد رقابت می ستاند و برای یک استراتژی اثربخش باید قواعد رقابت را به درستی شناخت (غفاریان و کیانی، 1387، A، 17-19). صرف منابع محدود بر موضوعات غیر اصلی، جریمه اش واگذاری میدان رقابت به رقیبی است که منابع محدود خود را بر روی موضوعات اصلی متمرکز کرده است. بنابراین ماهیت استراتژی تشخیص فرصتهای اصلی و تمرکز منابع در جهت تحقق منافع نهفته در آن است(همان،42). در همین راستا از جمله فواید استراتژی اینست که میتواند به مدیران شرکت این اطمینان را بدهد که سیاستهایشان دارای هماهنگی بوده و در راستای اهداف مشخصی میباشد(پورتر،1391 ،27).
در تعریفی دیگر استراتژی برنامه، موضع، الگوی رفتاری، پرسپکتیو، سیاست یا تصمیمی است که سمت و سوی دیدگاه ها و جهت حرکت سازمان را نشان میدهد. استراتژی میتواند تحت سطوح سازمانی، وظایف و محدوده زمانی متفاوت تعریف شود(کاوسی،1389، 152).
در سند راهبردی توسعه صنعتی جمهوری اسلامی ایران آورده شده است که راهبرد مجموعه ای است از اهداف غایی، مقاصد اساسی، مأموریتهای بنیادین، قواعد زیربنایی و نحوه تخصیص منابع برای دستیابی به اهداف، که جهت گیری و حرکت سازمانها بر اساس آنها صورت میگیرد (سند راهبرد توسعه صنعتی، 1384).
پیسانو بیان دارد که استراتژی هیچ چیز به جز تعهد به یک الگوی رفتاری مشخص به منظور پیروی در یک رقابت نبوده و به یک فرض اساسی منتج میشود که عبارت است از اینکه “چه چیزی موجب پیروزی میشود” .(Pisano, 2012) وی همچنین در این میان سه هدف(و ابزار) اساسی که برای ایجاد یک استراتژی خوب مورد نیاز هستند را نام میبرد که عبارتند از استحکام و انسجام[12]، ارتباط و پیوستگی[13] و مورد آخر انطباق و انتظام[14].
استحکام:
یک مزیت منتج از یک تصمیم نیست بلکه نتیجه انباشتی[15] از سلسله ای از تصمیمات، عملکردها، رفتارها و نتایج در طول زمان است. یک استراتژی خوب چهارچوبی را برای اتخاذ تصمیمات منسجم و در راستای اهداف مشخص در در طول زمان به وجود میآورد.
پیوستگی:
در یک سازمان بزرگ هر روزه تصمیمات گوناگون توسط بخشها و مسئولین گوناگون گرفته میشود که میتوانند ظرفیتهای رقابتی سازمان را شکل دهند. در این میان استراتژی یک مکانیزم ترکیبی[16] را به منظور اطمینان یافتن از ارتباط معنی دار این تصمیمات تاکتیکی فراهم می آورد.
انطباق:
سازمانها زمانی موفق میشوند که استراتژیهای آنها با واقعیتهای محیط بیرونی هم تراز شده باشند. در این میان استراتژیهای واحد تحقیق و توسعه باید در راستای استراتژی های کل سازمان آن قرار داشته باشند. بدین ترتیب استراتژی برای همترازی محیط درون و بیرون سازمان مؤثر است .(Pisano, 2012)
هنری مینتزبرگ به عنوان یکی از متأخرین در حوزه استراتژی معتقد است که مفاهیمی چون استراتژی را نمی توان در قالب تعریف آورد و باید تعاریف مختلفی را برای آن پذیرفت (پهلوانیان، 1389، 28). وی برای استراتژی پنج ویژگی پیشنهاد میکند: استراتژی به عنوان طرح[17]، استراتژی به عنوان تمهید[18]، استراتژی به معنی الگو[19]، استراتژی به عنوان وضعیت[20] و استراتژی به معنی دیدگاه[21](غفاریان و کیانی، 1387، A،29-44).
همچنین آرمسترانگ عقیده دارد که مفهوم استراتژی به سه مفهوم دیگر استوار است: مزیت رقابتی[22]، قابلیتهای متمایز[23]و هماهنگی استراتژیک[24]. مفهوم مزیت رقابتی را اولین باز پورتر مطرح ساخت. به زعم وی مزیت رقابتی نصیب شرکتی میشود که برای مشتریانش ارزش قائل میشود. همچنین فرصتهای فراروی شرکت برای حفظ مزیت رقابتی را معمولاً قابلیتهای آن تعیین میکند. قابلیتهای متمایز عبارتند از آن دسته مشخصات و ویژگیهایی که رقیبان نمیتوانند از آنها گرته برداری کنند. مفهوم هماهنگی استراتژیک به معنی به حداکثر رساندن میزان تناسب و تطابق میان مزیت رقابتی هر شرکت با منابع و قابلیتهایش و همچنین فرصتهای موجود در محیط بیرونی است(آرمسترانگ، 1390).
همچنین هامل بر اساس مطالعاتی که انجام داده است، پنج توصیه اساسی در فراهم کردن زمینه خلق استراتژی اثربخش پیشنهاد میکند که عبارتند از: پیشنهادات جدید، گفتگوهای جدید، احساسات جدید، دیدگاه های جدید و تجارب جدید(غفاریان و کیانی، 1387، A،29-31).
در نهایت باید یادآور شد که استراتژی مفهومی ذهنی است بدین معنی که تمامی استراتژیها انتزاعی اند و تنها در ذهن افراد وجود دارند. هر استراتژی نوعی نوآوری است و به آینده توجه دارد، مبنای آن بینش مدیران است و نتیجه آن زمانی مشخص میشود که به انجام رسیده باشد.
نویسنده : علی خادم الرضا
-----
[1] – Goals
[2] – Policies
[3] – Mission
[4]– objectives
[5] – Tactics
[6] – Functional Policies
[7] – Operating
[8] – Generic Strategies
[9] – Differentiation
[10]– focus
[11] – Cost leadership
[12] – Consistency
[13] – Coherence
[14] – Alignment
[15] – Cumulative
[16] – Integrating Mechanism
[17] – Plan
[18] – Ploy
[19] – Pattern
[20] – Position
[21] – Perspective
[22] – Competitive Advantage
[23] – Distinctive Capabilities
[24] – Strategic Fit
----
برای مطالعه بیشتر به سایت آموزش کسب و کار علی خادم الرضا مراجعه بفرمائید
### پایان خبر رسمی